Sherlock Holmes

هیچ ابلهی به اندازه ی ابلهی که اندک بهره ای از عقل دارد موجب دردسر نیست.

Sherlock Holmes

هیچ ابلهی به اندازه ی ابلهی که اندک بهره ای از عقل دارد موجب دردسر نیست.

Sherlock Holmes

در جست و جوی تاثیرات عجیب و ترکیبات غریب،انسان باید به خود زندگی مراجعه کند که همیشه چشمه هایی بسیار شگفت انگیز تر از بهترین کوشش تخیل ما آماده نمایش دارد.

۲۰تیر

SH : تو رو یاد کسی نمی اندازه مری؟ ... یه نمای خارجی ...

 

 

چند وقتیه که یه تیکه ی دیگه از فیلم شرلوک باز توجه منو به خودش جلب کرد.از همون اول که این تیکه ی سریال رو دیده بودم ، این موضوع و این کار شرلوک برام یه معما بود.

تصویر مری ... روی دیوار خونه ای که از بیرون فقط خونه است ... خیابان "لنیستر گاردنز" ، پاتوق شماره ی یک و مخفی شرلوک هلمز.

 

به گفته ی خود شرلوک درباره ی دلیل کارش به مری :

SH : ببخشید هیچ وقت نتونستم جلوی خودمو بگیرم تا شلوغ کاری نکنم.

 

و یه جای دیگه هم گفت :

SH : چه قدر تیراندازیت خوبه؟

M : چه قدر دلت می خواد که بفهمی؟

SH : اگه این جا بمیرم ، جسدم توی ساختمونی پیدا می شه که عکس صورتت جلوی درش وجود داره.حتی اسکاتلندیارد هم می تونه به یه نتیجه ای برسه ...

 

ولی آیا دلایل اصلی شرلوک همینا بودن؟به نظر من که نه.دلیل اصلی چیز دیگه ای بود.بریم ادامه ی مطلب تا توضیح بدم.

 

*         *         *

 

 

اول این که شرلوک قضیه ی مهمی مثل مری رو بازی نمی بینه که سر پرونده اش بخواد شلوغ کاری بی جا کنه و مسخره بازی در بیاره.اونم وقتی که پای زندگی جان و مری در میون باشه.

 

دلیل اصلی می تونه داخل جمله های شرلوک پنهان باشه:

 

*         *         *

 

 

M : کجایی؟

SH : نمی تونی منو ببینی؟

M : خب باید دنبال چی بگردم؟

 

 

SH : دروغ ... دروغ خیابان "لنیستر گاردنز" که خیلی خوب از دید مخفی شده.خیلی سخت دیده می شه.مردم سال ها این جا زندگی می کنن ولی متوجهش نمی شن.ولی اگه همونی باشی که من فکر می کنم ، زیر یک دقیقه متوجهش می شه.خونه ها مری ، به خونه ها نگاه کن.

 

 

M : از کجا می دونستی که میام این جا؟

 

 

SH : می دونم از آدمایی سوال می پرسی که کسی سراغشون نمی ره.

M : فکر کردم دارم زرنگ بازی در میارم.

SH : همیشه باهوشی مری ، کلی روی این قضیه حساب باز کردم.سرنخ ها رو جوری چیدم که پیداشون کنی.

 

 

M : آووووو!

SH : سی ثانیه.

M : ولی دارم به چی نگاه می کنم؟

 

 

SH : نه دستگیره ی در ، نه جای نامه.پنجره های رنگ شده.پلاک 23 و 24 خیابان لنیستر گاردنز ... خونه های خالی ...

 

 

SH : چند سال پیش برای ساختن متروی لندن ، خرابشون کردن.محلی برای عبور قطارهای زیرزمینی.

 

 

SH : فقط قسمت جلویی خونه باقی مونده.فقط یه نمای خارجیه.

 

 

SH : تو رو یاد کسی نمی ندازه مری؟ ... یه نمای خارجی ...

 

تصویر مری روی دیوار جلویی میفته.

 

 

SH : ببخشید هیچ وقت نتونستم جلوی خودمو بگیرم تا شلوغ کاری نکنم.

 

 

SH : بیا داخل ، یه کم تنگه.

M : این جا رو خریدی؟

SH : هوم ... سر یه قمار توی کلاورنس هاوس کانیبال این جا رو بردم.نزدیک بود کلیه ام رو از دست بدم.شانس آوردم ورق خوبی آوردم.اون زن خیلی قمارباز خوبی بود.

 

 

M : چی می خوای شرلوک؟

 

 

SH : مری مورستن در اکتبر سال 1972 به دنیا اومد.سنگ قبرش توی قبرستون چیزویکه.وقتی که پنج سال پیش اسم ، تاریخ تولد و هویتش رو ازش دزدیدی.واسه همینه که قبل از اون تاریخ هیچ دوستی نداری.

 

*         *         *

 

توجه کردین؟شرلوک روی هوش مری حساب کرده بود.هوش مری ، مری رو گول زد و باعث شد خودش همه چیزایی که شرلوک گفت رو تایید کنه.شرلوک همینو می خواست.خود مری همه چیزو به جان بگه.تاثیر این که خود یه آدم همه ی حقیقت رو اعتراف کنه ، خیلی بیشتر از اونیه یکی دیگه همه چیز رو بگه.چطور هوش سرشار مری ، مری رو گول زد؟خب ادامه ی دیالوگا رو بخونین تا توضیح بدم:

 

*         *         *

 

 

SH : یه تکنیک قدیمی هستش که فقط یه عده افراد بلدن ... افرادی که می تونن یه کد ماتریکسی رو سریعا تشخیص بدن.

 

یادآوری حرف های مری :

 

 

M : اولش فکر کردم از این اس ام اس های مذهبیه که وقت و بی وقت میاد ولی نیست.یه کد ماتریکسیه.

 

 

SH : افرادی که حافظه ی بسیار قدرتمندی دارن.

 

بازم یادآوری خاطرات :

J : چطوری شماره ی اتاقش رویادت نمیاد تو همه چیز رو حفظ می کنی.

SH : باید یه سری چیزا رو از حافظه ام پاک کنم.

M : اتاق 207.

 

 

مری به شرلوک : تو خیلی کند بودی. (حافظه ات خیلی ضعیف بود.)

SH : چه قدر تیراندازیت خوبه.

M : چه قدر دلت می خواد بفهمی؟

SH : اگه این جا بمیرم ، بدنم توی ساختمونی پیدا می شه که عکس صورتت جلوی درش وجود داره.حتی اسکاتلندیارد هم می تونه به یه نتیجه ای برسه.می خوام بدونم چه قدر تیراندازیت خوبه.زود باش ، نشونم بده.همسر آقای دکتر باید تا الان یه کم حوصله اش سر رفته باشه.

مری سکه ای رو می اندازه بالا و بهش شلیک می کنه.گلوله سکه رو سوراخ می کنه.سکه می افته پایین.

 

 

 

 

شرلوک از  جهت مخالف شخصی که روی صندلی بود و مری فکر می کرد شرلوک اون جا نشسته ، میاد.دقیقا از پشت سر مری.

 

 

SH : می شه ببینمش؟

M : یه آدمک مصنوعی؟خب ، یه حقه ی خیلی واضح بود.

 

مری با کف کفشش ، سکه ی روی زمین رو به سمت شرلوک هل می ده.شرلوک جای گلوله رو روی سکه بررسی می کنه.

 

 

 

SH : با این حال از فاصله ی دو متری نتونستی منو بکشی.شلیک در حدی بود که بیمارستانی بشم ولی در حدی نبود که منو بکشه.تیرت خطا نرفت.دقیقا جایی خورد که می خواستی.

SH : پرونده رو قبول می کنم.

M : کدوم پرونده؟

SH : پرونده ی تو ، برای چی همون اول نیومدی پیش خودم؟

M : چون جان نباید بفهمه که بهش دروغ گفتم.قلبش رو می شکنه و برای همیشه از دستش می دم و شرلوک هیچ وقت نمی ذارم همچین اتفاقی بیفته.

شرلوک اندکی به عقب می ره.

M : خواهش می کنم ، درک کن.هیچ کاری توی این دنیا نیست که حاضر نباشم انجام بدم تا جلوی اون اتفاق رو بگیرم.

SH : ببخشید.

شرلوک به سمت کلید لامپ ها می ره.

 

 

SH : اون قدر هم حقه ی واضحی نبود.

کلید رو می زنه پایین.همه جا روشن می شه.اونی که روی صندلی نشسته و سرم بهش وصله یه آدمک مصنوعی نیست.اون جانه.

 

 

 

جان از روی صندلی بلند میشه و موهاشو که شبیه شرلوک به هم ریخته بود ، مرتب می کنه.

 

 

SH : حالا حرف بزنین و بین خودتون سریعا حلش کنین.

جان یقه اش رو که مثل شرلوک بالا داده بود ، پایین میاره و به سمت مری می ره.هر سه در راهرو ایستادن.شرلوک ، جان و مری.

 

 

 

*         *         *

 

شرلوک روی هوش مری حسابی کرده بود و سرنخا رو طوری چیده بود که پیداشون کنه.به نظرم تصویر روی ساختمون فقط برای این بوده که مری فکر کنه شرلوک داخل ساختمان تنهاست.

عملکرد سریع مغز مری ، مثل همون 30 ثانیه ی تشخیص دروغ خیابون لنیستر گاردنز ، سریعا این موضوعو که شرلوک گفت اون تصویر برای اینه که اگه مری ، شرلوک رو کشت ، اسکاتلندیارد متوجه بشه و یا شلوغ کاری کنه ، پذیرفت و اگه دقت کنین تا قبل از این حرف شرلوک ، مری چیزی که باعث اعتراف و تایید این که هویتش جعلیه نگفت.دقیقا بعد از اون حرف شرلوک بود که خیالش راحت شد و اعتراف کرد و حرفای شرلوک رو تایید کرد.

البته پیش زمینه ای که شرلوک ایجاد کرده بود هم در این موضوع که مری فکر کنه اونی که روی صندلی نشسته یه آدمکه و نه جان ، نقش داشت.فرار شرلوک از بیمارستان ، بدون این که چیزی به کسی مخصوصا به جان بگه.

 

این جا جان به همراه لستراد وارد اتاق شرلوک در بیمارستان میشه ولی با تخت خالی شرلوک رو به رو می شن.شرلوک از بیمارستان بدون این که به کسی چیزی بگه ، فرار کرده.

 

 

بی خبری جان از مکان شرلوک در ابتدای فرار شرلوک هم نقش زیادی روی این قضیه داشت و مری باهوش ما رو گول زد و باعث شد که فکر کنه جان اون جا نیست و شرلوک به تنهایی با مری ملاقات می کنه.بعدش هم که شرلوک قبل از رسیدن مری به محل با جان تماس گرفت و بهش گفت به مخفی گاه خیابون لنیستر گاردنز بره.

 

و بالاخره ....

هوش مری علیهش عمل کرد ....

 

چون شرلوک با توجه به این که مری اونو دفعه ی اول نکشته بود ، اطمینان داشت که مری نمی کشدش.پس قطعا اون تصویر روی دیوار برای این نبوده که اگه اون جا بمیره ، سرنخی برای اسکاتلندیارد باشه.

همچنین ، شرلوک با تعریف کردن از هوش مری هم ، به مری احساس برتری از لحاظ نقشه و بی عیب و نقص بودن نقشه اش برای جلوگیری از پی بردن جان درباره ی گذشته اش رو تلقین کرد.

پس یادتون باشه که مراقب باشین تا از هوشتون علیهتون استفاده نکنن. ;) هوشتون می تونه تبدیل به یه سلاح علیه خودتون بشه.همیشه سنجیده عمل کنین. :)

بیاین به این قضیه هم توجه کنیم که وقتی جان داره با عصبانیت از ساختمون خارج میشه ، مطمئنا تصویر مری رو که روی ساختمونه می بینه و ناخودآگاه با یادآوری تمام خاطراتی که با مری داشته ، هم از شدت عصبانیتش کم می شه و هم عشقی که به مری داره باز براش یادآوری می شه.اینم از دومین هدف واقعی شرلوک.

بله ... به نظر من ، اون عکس روی دیوار اون ساختمون ، اهدافی بیشتر از فقط یه سرنخ و یا بازیگوشی شرلوک داشته. :)

راستی ، به نظرتون اون زنی که اون ساختمونو به شرلوک داده کیه؟اون زن ... اون زن ... آیرین آدلر؟ ;) خب کدوم زنی به جز آیرین آدلر می تونه صاحب یه همچین ساختمون عجیبی باشه. 😂 ;) علاوه بر این محلی که قمار صورت گرفته کلاورنس هاوس که یه اقامتگاه سلطنتیه بوده. میدونید که آیرین با افراد سلطنتی در ارتباط بوده.

شرلوک نزدیک بوده کلیه اش رو از دست بده!ممکنه آیرین عمدا باخته باشه که همچین مکان خوبی برای مخفی شدن رو به شرلوک بده؟مسلما شرلوک با توجه به شغلی که داره ، زیاد به این ساختمون مخفی احتیاج پیدا می کنه. :) اگه اون زن آیرین بوده ، واقعا دست خوش. :))

 

نظر شما چیه؟؟؟

 

 

نظرات  (۴)

چقدر جالب!!!

وای توروخدا زود به زود از این متن های جذاب بزار،آدم کیف میکنه

راستی،چقدررر ذوق کردم که شما هم فکر کردی اون زن آیرین بوده،وقتی سریالو میدیدم گفتم اوخ اوخ این همون ایرین ادلره،وگرنه شرلوک کلا با کی حاضر بشینه قمار کنه،مخصوصا یه زن

زنی که حالا ثروتمند هم باشه یا سر چیزای عجیب غریب شرط ببنده و کلا کارش درست باشه،اونقدر که شرلوک بگه به زور ازش بردم

پاسخ:
:)
چشم.حتما. :)
دقیقاااا ، کدوم زنی حاضره با شرلوک قمار کنه؟شرلوک حاضره با چه طور زنی قمار کنه؟اون زن فقط می تونه آیرین باشه. D:
فقط آیرین می تونه همچین کارایی کنه. 😂✌🏻
۲۳ تیر ۰۰ ، ۱۱:۵۸ یوروس هلمز

اول از همه بگم ک من چند روز نبودم. دیشب تازه رسیدم خونه و امروز صبح وقتی بلند شدم طبق معمول اول اینجا رو چک کردم و دیدم واااااو پست جدید!!

منم ب این قضیه دقت کرده بودم ک طبیعتا عکس مری،‌ شیطنت شرلوک نیست.

باید یسری نکات توش پنهان شده باشه

مرسی که توضیحشون دادی💚

مثل همیشه عالی بود :))))

پاسخ:
سلام D:
رسیدن به خیر. 😃
شما همیشه به این جا لطف داری.خوندن نظراتی که می ذارین باعث دلگرمیم می شه. :) 💚
خوشحالم که هم عقیده ایم. 😃🤝🏻
ممنون که پست رو خوندین. 😃💚

سلام

 

خود شرلوک هم از هوش زیادش ضربه خورد

توی قسمت اخرین عهد او 

 

فکر میکرد باید اپل دور یک ساختمان و تشکیلات هوشمندانه باشه ولی....

پاسخ:
سلام
بله!درسته.هوشی که ممکنه گاهی کار دست آدم بده. :))

Happy Yalda

 

Let's have dinner

پاسخ:
Irene!!
Came back??

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی