Sherlock Holmes

هیچ ابلهی به اندازه ی ابلهی که اندک بهره ای از عقل دارد موجب دردسر نیست.

Sherlock Holmes

هیچ ابلهی به اندازه ی ابلهی که اندک بهره ای از عقل دارد موجب دردسر نیست.

Sherlock Holmes

در جست و جوی تاثیرات عجیب و ترکیبات غریب،انسان باید به خود زندگی مراجعه کند که همیشه چشمه هایی بسیار شگفت انگیز تر از بهترین کوشش تخیل ما آماده نمایش دارد.

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مری مورستن» ثبت شده است

۲۰تیر

SH : تو رو یاد کسی نمی اندازه مری؟ ... یه نمای خارجی ...

 

 

چند وقتیه که یه تیکه ی دیگه از فیلم شرلوک باز توجه منو به خودش جلب کرد.از همون اول که این تیکه ی سریال رو دیده بودم ، این موضوع و این کار شرلوک برام یه معما بود.

تصویر مری ... روی دیوار خونه ای که از بیرون فقط خونه است ... خیابان "لنیستر گاردنز" ، پاتوق شماره ی یک و مخفی شرلوک هلمز.

 

به گفته ی خود شرلوک درباره ی دلیل کارش به مری :

SH : ببخشید هیچ وقت نتونستم جلوی خودمو بگیرم تا شلوغ کاری نکنم.

 

و یه جای دیگه هم گفت :

SH : چه قدر تیراندازیت خوبه؟

M : چه قدر دلت می خواد که بفهمی؟

SH : اگه این جا بمیرم ، جسدم توی ساختمونی پیدا می شه که عکس صورتت جلوی درش وجود داره.حتی اسکاتلندیارد هم می تونه به یه نتیجه ای برسه ...

 

ولی آیا دلایل اصلی شرلوک همینا بودن؟به نظر من که نه.دلیل اصلی چیز دیگه ای بود.بریم ادامه ی مطلب تا توضیح بدم.

 

۴ نظر ۲۰ تیر ۰۰ ، ۰۰:۴۶
شرلوک هلمز
۱۷ارديبهشت

 

 

-شرلوک!

خانم هادسون بعد از گفتن این اسم با صدایی بلند و متعجب ، پرده های پنجره های اتاق را کنار زد.

Mrs Hudson : شرلوک با این وضع به زودی نابود می شی!

شرلوک بر روی صندلی نشسته بود و با قیافه ای بی حال به سقف زل زده بود.

SH : من خوبم ، خانم هادسون.

Mrs Hudson : دارم می بینم!پاشو.پاشو حداقل یه کم برو بیرون.یه کم قدم بزن شاید از این حال در بیای.

شرلوک چشمانش را از سقف به سمت زمین چرخاند.

SH : خانم هادسون ، گفتم که خوبم.

Mrs Hudson : شرلوک با زبون خوش برو بیرون یه کم حال و هوات رو عوض کن.

SH : خانم هادسون ، فکر نکنم بتونید به من دستور بدین.

Mrs Hudson : من صاحب خونه تم و می تونم بهت بگم که بری بیرون.

SH : این جزو قرارداد و اجاره نامه نبود خانم هادسون.من پنج ماه پیش باز قرارداد یک ساله ی خونه رو امضا کردم و تا هفت ماه دیگه نمی تونید هیچ جوره منو بندازین بیرون!

Mrs Hudson : پاشو برو بیرون و یه هوایی تازه کن.پاشو.

SH : گفتم که نمی تونید منو مجبور به این کار کنین.

 

*چند لحظه بعد*

 

۸ نظر ۱۷ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۷:۱۶
شرلوک هلمز
۱۷دی

 

جان : ساعت 6 تا 10 میام پیشت.

شرلوک : باشه می بینمت.

(صدای زنگ اس ام اس)

۸ نظر ۱۷ دی ۹۹ ، ۲۳:۳۰
شرلوک هلمز
۱۶دی

سلام :)

خب ، بیاین به چند تا عکس از اپیزودهای شرلوک بپردازیم و جزئیاتشون رو بررسی کنیم.

بریم ادامه ی مطلب. :)

 

۲ نظر ۱۶ دی ۹۹ ، ۰۰:۰۳
شرلوک هلمز
۲۵مهر

انولا ، به گل داوودی من نگاه کن!

 

 

درسته.در دوران ویکتوریا و حتی همین الان هم گل ها نماد کلماتی خاموش بودن!

 

 

 

می خواستم برای سینمایی انولا هلمز که به تازگی (2 مهر) اکران شده ، نقدی بنویسم ولی بعدش دیدم که من آدم نقد نوشتن نیستم. 😅 به جاش به یه موضوع خیلی زیبا از این سینمایی می پردازیم و یه طورایی به سریال شرلوک ربطش می دم.

در این پست می خواهیم با هم درباره ی نمادهای گل ها اطلاعاتی به دست بیاریم.پس لطفا به ادامه ی مطلب برید. 🌹

 

۴ نظر ۲۵ مهر ۹۹ ، ۲۲:۰۳
شرلوک هلمز
۳۰ارديبهشت

SH:می شه تلفن زد برادر؟

M:تلفن؟

SH:جان یه دختر داره شاید بخواد باهاش خداحافظی کنه!

۴ نظر ۳۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۸:۵۹
شرلوک هلمز