اسم شرلوک، خط و خش روی شیشه.... با نور تند از بالا با پس زمینه تاریک.
بیاین موریارتی رو استنتاج کنیم!
بفرمایید ادامه مطلب.
اسم شرلوک، خط و خش روی شیشه.... با نور تند از بالا با پس زمینه تاریک.
بیاین موریارتی رو استنتاج کنیم!
بفرمایید ادامه مطلب.
دلم میخواد این جا چیزمیز بنویسم... از همون نوشنتای کارآگاهی قبلا. ولی نا ندارم... وقت هم ندارم... همین الان هم در حالی که چشامو به زور باز نگه داشتم، توی تخت خواب ولو شدم.. دارم خواب میرم.. نوشتن که چی بگم، حتی کامنتای شما هم هنوز تایید نشدن. نزدیک یک (دو؟) سال کامنت دارم برای تایید. هه هه. :)
خوبه، هوا خنکه، کولر رو دیروز تعمیر کردم پس الان دو شبه که (شب که چه عرض کنم، صبح!) با هوای خنک کولر می خوابم. بلبرینگش یک هفته پیش خراب شده بود و حتی وقت تعمیرشو نداشتم. ۵ روز تمام با هوای گرم تابستون پختم! ۵ روز بی کولری!!![]()
الان قدرشو بیشتر میدونم و دیگه باباها رو درک می کنم که میگن: اون کولر رو خاموش کن! موتورش استراحت کنه و نسوزه! :))
برم بخوابم. دیگه واقعا چشمام دارن بسته میشن.
Z
Zz
Zzzz...
SH: زنده بودن موریارتی... آسیبی که به رزی و جان میرسونه... این کابوس ها... مدام تکرار میشن...
یکی از چیزهایی که بعد از دیدن دوباره اپیزود کارآگاه دروغگو نظرمو جلب کرد دیالوگ های مری خیالی بود.
بریم ادامه مطلب-

سکانس های آخری اپیزود آخرین مسئله رو یادتونه؟ یه تخته سیاه که روی اون یه سری آدمک نقاشی شده بود.
و این جاست شرلوک و جان که با ماجرای مردان رقصان (Dancing Men)مواجهه میشن و از قضا این ماجرا از پرونده هاییه که شرلوک نمی تونه جون موکلشو نجات بده. بله! شرلوک هم گاهی شکست میخوره و شکست اصلا چیز بدی نیست. خب این از مقدمه پست؛حالا بریم ادامه مطلب که نحوه شکستن رمز این آدمک های رقصان رو بفهمیم.
ساعت از 11 شب گذشته... مکالمه ذهنی که با خودم دارم:
J : خب بگو ببینم فکر میکردی آخر و عاقبتت به این جا بکشه؟
- به کجا، جان؟
باورم نمیشد یه روزی بچه های خالی بند خیابونی رو از نزدیک ببینم. فکر می کردم فقط تو فیلمان!
مکالمه شون از ماشین جلویی تو خیابون به گوش میرسه :
این پست سرشار از مطالب بداهه و یه هویی و بی مزه است که ممکنه ربطی به هم نداشته باشن! پس اگه به مطالب منظم علاقه دارین اصلا این پست رو نخونین!!