Sherlock Holmes

هیچ ابلهی به اندازه ی ابلهی که اندک بهره ای از عقل دارد موجب دردسر نیست.

Sherlock Holmes

هیچ ابلهی به اندازه ی ابلهی که اندک بهره ای از عقل دارد موجب دردسر نیست.

Sherlock Holmes

در جست و جوی تاثیرات عجیب و ترکیبات غریب،انسان باید به خود زندگی مراجعه کند که همیشه چشمه هایی بسیار شگفت انگیز تر از بهترین کوشش تخیل ما آماده نمایش دارد.

۱۵شهریور

 

سکانس های آخری اپیزود آخرین مسئله رو یادتونه؟ یه تخته سیاه که روی اون یه سری آدمک نقاشی شده بود.

 و این جاست شرلوک و جان که با ماجرای مردان رقصان (Dancing Men)مواجهه میشن و از قضا این ماجرا از پرونده هاییه که شرلوک نمی تونه جون موکلشو نجات بده. بله! شرلوک هم گاهی شکست میخوره و شکست اصلا چیز بدی نیست. خب این از مقدمه پست؛حالا بریم ادامه مطلب که نحوه شکستن رمز این آدمک های رقصان رو بفهمیم.

 

*         *         *

ماجرای مردان رقصان از جایی شروع میشه که آقای هلمز به ساختن ماده شیمیایی بدبویی می پردازه و بعد از استنتاج کردن این که جان نمی خواد در بورس آفریقای جنوبی سرمایه گذاری کنه کاغذی رو بهش نشون میده که نقش چندین آدمک روی تیکه کاغذ کشید شده.

 

 

جان بعد از نگاه کردن به علائم به قول خودش هیروگلیف روی کاغذ با صدای بلند میگه :

 

 

J: هلمز، این نقاشی یک بچه است.

SH: عجب، پس عقیده تو این است!

J: دیگر چه چیز می تواند باشد؟

SH: این چیزی است که آقای هیتلن کوبیت اهل ریدلینگ تورپ منر نورفوک بی صبرانه می خواهد بداند. این معما را نامه رسان اول وقت آورده است و خود این آقا هم با قطار بعدی می رسد.

 

ماجرا از این قراره که این آقای هیتلن کوبیت که چشمان درخشان و گونه های سرخش از زندگی ای حکایت میکنه که نشانی از آن در هوای مه آلود خیابان بیکر وجود نداره وقتی وارد اتاق پسرهای خیابان بیکر میشه رایحه ای از هوای تازه و فرح بخش ساحل شرقی به ارمغان میاره، نگران همسرشه. چون علائم مردان رقصان تا سر حد مرگ باعث وحشتش میشن و چون این آقا یه جنتلمن واقعیه و قول داده که راجع به گذشته همسرش "السی" کنکاش نکنه، می خواد از طریق شرلوک قصه ما که عاشق اسرار عجیب هست سر از ماجرا در بیاره.

 

 

بعد از گذشت یک سال که از ازدواج این آقا و خانم السی می گذره نامه ای از آمریکا به دست همسرش میرسه که بعد از خوندنش رنگش مثل گچ سفید میشه و بعد از خوندن نامه اونو تو آتیش شومینه خونه میسوزونه و از اون لحظه به بعد یه آب خوش از گلوش پایین نمیره.

بعد از این ماجرا یه رشته از این مردان رقصان رو که با گچ کشیده شدند رو روی شیشه یکی از شیشه های پنجره میبینه و اول فکر میکنه شوخیه که دستور میده پاکش کنن ولی بعد که به همسرش میگه، همسرش موضوع رو جدی میگیره و ازش می خواد دفعه بعد اگه باز از این علایم چیزی دید بهش نشون بده.

 

 

یک هفته بعد این آقا کاغذی با علایم مردان رقصان رو میبینه و به همسرش نشون میده که باعث وحشت و حتی غش کردن زن میشه. همین موضوع باعث میشه که این کاغذ به همراه نامه ای که ماجرا رو توضیح میده برای شرلوک بفرسته.

 

SH: آقای کوبیت، اول از همه آیا چیزی درباره غریبه ای که تازگی ها سر و کله اش در محله شما پیدا شده باشد شنیده اید؟

- خیر.

SH: تصور می کنم محله شما جای بسیار ساکتی است. مردم درباره هر تازه واردی حرف نمی زنند؟

- چرا، در محله خودمان همین طور است که می گویید. اما چندین چشمه آب معدنی در نزدیکی ما هست و در آن جا کشاورزها خانه هایشان را کرایه می دهند.

 

طبق نظر کارشناسانه شرلوک اگه این علایم نظام مند باشند به نوشته های بیشتری برای رمزگشایی نیاز دارند پس از کوبیت می خواد که اگه علایم بیشتری پیدا کرد به دقت رونوشت برداری کنه و براش بفرسته.

 

15 - 14 روز دیگه دوباره کوبیت به خیابان بیکر میاد و میگه که مردان رقصان بیشتری رو روی در چوبی سیاه انبار که با گچ کشیده شدن رو پیدا کرده و رونوشت دقیق رو برای هلمز آورده.

 

 

همچنین رونوشت دقیقی از علائمی که دو روز بعد سر و کله شون پیدا شده هم آورده بود.

 

 

هلمز دستانش را به هم مالید و با لذت تمام لبخند میزنه و میگه :

SH: اطلاعات مورد نیازمان داره تکمیل میشه.

 

و یک سری علایم جدید دیگه هم نوشته شده بود که به شرح زیر بودن:

 

 

دو روز بعد دوباره رونوشت به همراه نامه ای برای شرلوک میرسه که نگاشته ای طولانی روی ساعت آفتابی بوده که شرلوک بعد از بررسیش مضطرب میشه و با جان بلافاصله به سمت خونه ی آقای کوبیت میرن.

 

 

 

 

ادامه ماجرا از هدف این پست خارجه. بریم سراغ این که شرلوک چطور این نوشته های هیروگلیف مانند رو رمزگشایی کرده.

 

 

اولین چیزی که بهش تکیه کرده حرف پرکاربرد در جملات انگلیسیه که اون حرف E بوده. پس با توجه به جمله اول حرف زیر همون حرف E هست. در واقع شرلوک اون آدمکی که بیشترین تکرار رو در جمله اول داشته رو معادل حرف E در نظر گرفته.

 

 

بعد با خودش میگه که در برخی موارد آدمک ها پرچم داشتن و بعضی جاها هم نه که میتونه به معنای پایان یک کلمه باشه! پس پرچم ها میشن نماد پایان کلمه.

 

         

 

بعد از این ترتیب حروف الفبای انگلیسی به هیچ وجه مشخص روشن و مشخص نیست پس شرلوک منتظر جملات بیشتری برای رمزگشایی شده.

کلمه آخر که اگه داستان رو کامل بخونید متوجه میشید که پاسخ السی به جمله ی رمزی بوده دو تا حرف E داشته که یک کلمه پنج حرفی با دو تا حرف E بوده که میتونسته کلمه Sever (جدا کردن) یا Lever (اهرم) یا Never (هرگز) بوده باشه. که مسلما اگه این یه جواب باشه اون جواب کلمه "Never" بوده. که تا این جا دو حرف دیگه هم پیدا شد.

 

 

باز هم مشکلات زیادی برای شکستن رمز وجود داره که به فکر شرلوک باهوش ما میرسه که اگه این پیغام ها از سمت یک آشنا  از کودکی خانم "السی" باشه پس باید خطاب به السی نوشته شده باشن که اگه سه حرف بین دو حرف E بین جملات رمزی بوده پس کلمه ELSIE یا همون السیه. پس حروف L و S و I پیدا شدن. حالا کلمه قبل السی یه کلمه چهار حرفیه که حرف آخر E ئه که بهترین کلمه برای درخواست میشه COME! حالا حرف C و O و M هم پیدا میشن.

 

 

حالا باز میریم سراغ پیغام اول و حروف پیدا شده رو جایگزین می کنیم. که اینم با جایگزینی یه سری حروف که واضح و بدیهین به دست میاد. اسم ابه اسلنی هم ظاهرا یه اسم پرکاربرد آمریکاییه. مخصوصا ابه که مخفف یه اسم پرکاربرده.(حتی به نظر بی اهمیت ترین اطلاعات هم گاهی به کار میان!! :] )

 

 

 حالا حروفی که پیدا کردیم رو جایگزین کنیم و به جای حروفی که نداریم نقطه میذاریم. برای شکستن این رمز در کل باید به حدس و گمان تکیه کنیم. پس کلمه اول میتونه AM به معنی هستم، باشه و بعدی کلمه HERE به معنی این جا میتونه باشه. و دو کلمه بعدی هم طبق حدس شرلوک اسم آمریکایی ابه اسلنی ئه.

 

 

 

جمله بعدی که رمز گشایی میشه دو کلمه است که با جایگذاری و حدس این که ممکنه ELRIGES مکانی که تو نزدیکی همون محله باشه که اسلنی پنهان شده و خب اسم اون محل هم شرلوک میدونه پیدا میشه. (شرلوک راجع به دیده شدن غریبه ها از آقای کوبیت میپرسه و با پرس و جو به اسم این مکان میرسیم.)

 

 

و حالا میریم سراغ آخرین پیام ابه اسلنی که با جایگذاری حروف به دست آمده از قبل و حدس بقیه حروف با توجه به کلمات موجود در زبان انگلیسی این جملات به دست میاد و نوعی تحدید به مرگه.

 

 

و در نهایت میمونه پیامی که خود شرلوک برای کشیدن مجرم به صحنه جرم و دستگیریش با توجه به حروف رمزی که پیدا میکنه می نویسه.

 

 

 

 

این که ابه اسلنی کی بوده و چرا این کارو کرده رو میسپارم به خودتون که داستان کامل ماجرا رو بخونید. ;)

بله و این بود یکی از رمزشکنی های شرلوکانه! برای شکستن رمزها گاهی از حدس و گمان استفاده کنین و حتما همیشه نیاز نیست دنبال یه چیز معین و قطعی باشین. بذارین تصور و تخیلتون پرواز کنه. مثل تموم حدس و گمانایی که شرلوک برای شکستن این سایفر استفاده کرد و کاملا درست به سمت شکستن و پیدا کردن حروف رمز بردنش. هرچند دیر!!

 

 

و این پست زمان بر رو با آدمک ها و این که هر کدوم چه حرفی هستن تموم می کنم. ;))

بعدا این دست نویس رو مرتب تر می کنم و به صورت تایپی و وارد شده در اکسل این جا میذارمش. پس لطفا فعلا همین رو ازم پذیرا باشیذ. :)

 

 

نظرات  (۳)

۱۶ آبان ۰۳ ، ۱۱:۰۳ یوروس هلمز

خسته نباشی، مثل همیشه جالب و قابل تامل

پاسخ:
ممنون :)
خوبی یوروس جان؟

عالی و فوق العاده 

از طرفدارای جدیدتونم دارم تمام پست ها تون رو می خونم

 

پاسخ:
خوشحالم. فکر می کردم وبلاگ دیگه طرفدار نداره... 😉
۰۴ دی ۰۳ ، ۰۱:۴۰ ساکن 221B بیکر استریت

خیلی دوست داشتم آدم‌هایی رو پیدا کنم که مثل خودم شیفته‌ی مردان خیابون بیکر باشن، وبلاگتون واقعا برام جالبه.

پاسخ:
خوشحالم مطلبی که نوشتم به درد خورده و مخاطبین خودشو داره. :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی