Sherlock Holmes

هیچ ابلهی به اندازه ی ابلهی که اندک بهره ای از عقل دارد موجب دردسر نیست.

Sherlock Holmes

هیچ ابلهی به اندازه ی ابلهی که اندک بهره ای از عقل دارد موجب دردسر نیست.

Sherlock Holmes

در جست و جوی تاثیرات عجیب و ترکیبات غریب،انسان باید به خود زندگی مراجعه کند که همیشه چشمه هایی بسیار شگفت انگیز تر از بهترین کوشش تخیل ما آماده نمایش دارد.

۰۷مهر

 

 

این پست سرشار از مطالب بداهه و یه هویی و بی مزه است که ممکنه ربطی به هم نداشته باشن! پس اگه به مطالب منظم علاقه دارین اصلا این پست رو نخونین!!

 

*         *         *

 

SH : خیلی خوب بازی کردی ولی برنده نشدی. زیاده روی کردی. آن قدر بازی برات جذابیت داشت که زیادی خوش گذروندی. 

I : هیچ وقت نمیشه زیادی خوش گذروند.

 

 

SH : لذت از ترس و هیجان خوبه. با منحرف شدنت از بازی هم همدردی می کنم ولی احساساتی شدن؟ احساساتی شدن مهم ترین عاملیه که فقط طرف بازنده اونو داره.

I : احساساتی شدن؟ از چی حرف میزنی؟

SH : از تو.

I : وای خدا جون! مرد بیچاره رو نگاه کن. واقعا که فکر نکردی من به تو علاقه ای دارم؟ چرا؟ چون تو شرلوک هلمز بزرگی؟ همون کارآگاه معروف با کلاه مسخره؟

SH : نه. چون من نبضت رو گرفتم.

 

 

SH : بالا رفته. مردمک هات گشاد شده.

 

 

 

SH : جان واتسون فکر می کنه عشق برایی من یه معماست ولی اساسش خیلی ساده است و نابودگره!وقتی اولین بار همدیگه رو دیدیم گفتی لباس مبدل همیشه شخصیتتو رو می کنه، درست می گفتی. رمز گاوصندوق اندازه هات بود ولی این خیلی شخصی تره. این مربوط به قلبته و نباید بذاری قلبت به مغزت فرمان بده.

 

 

SH : باید یه عدد انتخاب می کردی و از زیر همه چیز در می رفتی... ولی دست خودت نبود، مگه نه؟ من همیشه بر این عقیده بودم که عشق خطرناک ترین ایراد شخصیته. ممنون که درستی اش رو بهم ثابت کردی! (شروع به زدن رمز گوشی میکنه.)

 

 

I : هر چی که گفتم حقیقت نداره. فقط داشتم بازی می کردم.

SH : می دونم... و حالا هم داری میبازی!

 

 

*         *         *

 

گشاد شدن مردمک... چیزی که توسط سیستم عصبی خودمختار کنترل میشه و انسان عمدتا نمیتونه به صورت اختیاری کنترلش کنه!

مردمک ها، حلقه های تیره ی وسط چشم هستند و توسط ماهیچه های قسمت رنگی چشم (عنبیه) که این ماهیچه ها همون طور که گفتم توسط سیسیتم عصبی خودمختار کنترل میشن. این سیستم عمدتا به صورت غیرارادی عمل میکنه و کنترل اعمال بدن مثل تپش قلب، گوارش، سرعت تنفس، مردمک چشم و چند مورد دیگه رو تنظیم میکنه. ساز و کار اصلی واکنش ستیز و گریز بر عهده ی این سیستمه. ستیز و گریز یه واکنشه که جانوران در پاسخ به درکشون نسبت به موقعیت های خطرناک، حمله یا فرار برای نجات خودشون نشون میدن. عشق هم یه طور ستیز و گریز محسوب میشه، مگه نه؟

برگردیم سر موضوع مردمک ها. کار مردمک ها اینه که با تنگ و گشاد شدن میزان نور وارد شده به چشم رو کنترل می کنند و بسته به میزان نور اطراف میتونن بزرگتر یا کوچکتر بشن یعنی وقتی محیط روشنه، اندازه شون کاهش پیدا میکنه تا میزان نور ورودی به چشم محدود بشه و در شرایط کم نور مردمک چشم گشاد میشه تا نور بیشتری وارد چشم بشه. اندازه ی مردمک میتونه با افزایش سن کاهش پیدا کنه ولی به طور کلی اندازه مردمک طبیعی از 2 تا 4 میلی متر میتونه متغیر باشه. مردمک های گشاد شده هم میتونن بین 4 تا 8 میلی متر باشن که یعنی اندازه شون دو برابر میشه.

 

 

اینا پاسخ مردمک نسبت به نور بود ولی آیا وقتی به کسی علاقه مند می شیم، مردمک چشممون گشادتر میشه؟

جواب، بله است! ارتباط چشمی برای مدت طولانی، بخش اصلی تعامل یک انسانه پس جای تعجب نداره اگه احساسات باعث گشاد شدن مردمک ها بشه. مثل همین فکر کردن به لیموترش که باعث ترشح بزاق میشه، فکر کردن به کسی که دوست دارین هم باعث گشاد شدن مردمک میشه. میخوام بگم که این اتفاق چیزی عجیبی نیست. :))

نکته اضافی : جالبه بدونید که طی یه سری تحقیقات که انجام شد به چند مرد، دو عکس از یک زن که اندازه مردمکشون متفاوت بود، نشون دادن و به نظر اون مردها، زنی که مردمک بزرگتر داشت، جذاب تر، زیبا و زنانه به نظزشون میومد در حالی که زن با مردمک کوچک تر رو سخت، سرد و خودخواه توصیف کرده بودن. (بیاین احتمال این که شرلوک باز رکب خورده و آیرین این موضوعو میدونسته هم در نظر بگیریم. یعنی آیرین موضوع بزرگ شدن مردمک خودش رو میدونسته و عمدا پنهانش نکرده. شاید!) اینم بگم که هیچ کدوم از اون مردا متوجه تغییر جزئیات عکس ها نبودن.

با این حال، محققان فهمیدن که زنان مانند مردان به گشاد شدن مردمک چشم پاسخ نمیدن. طی تحقیقاتی که شده زنانی که پسرهای بد را ترجیح میدن، بیشتر جذب عکس مردانی با مردمک های بزرگتر میشن، در حالی که زنانی که پسرهای خوب را ترجیح میدن بیشتر جذب مردمک های کوچک تر و متوسط میشن. (مردمک چشم های شرلوک با دیدن آیرین گشاد نمیشد، میشد؟ شرلوک پسر خوب؟!wink آیرین پسر خوب رو انتخاب کرده!)

تصور کنین شرلوک و آیرین بالاخره تو اقامتگاه کلارنس هاوس شام میخورن و ملاقاتی دارن (یه اقامتگاه سلطنتیه. قبلا راجع به ساختمون لنیستر گاردن که شرلوک در قمار از یه زن برده بود و نزدیک بود کلیه شو از دست بده صحبت کرده بودم [پست 30 ثانیه] و شرلوک اینو گفته بود که قمار در کلارنس هاوس انجام شده و این فرضیه رو ثابت میکنه که اون زن آیرین بوده چون کلارنس هاوس یه اقامتگاه سلطنتیه و آیرین با خاندان سلطنتی در ارتباط بوده.). ممکنه مکالماتی هم راجع به رکب خوردن شرلوک داشته باشن! مثل این :

 

I : پسر خوب.

SH : ببخشید؟!

I : هیچ چی!!

(سکوت)

SH : میدونم موضوع مردمک چشم رو میدونستی!

I : (لبخند) بعد شام شرطبندی کنیم؟

SH : من چیزی ندارم برای شرط.

I : اگه ببری یه ساختمون خوب گیرت میاد.

SH : (بی علاقه به بحث)

I : یه مخفیگاه!

SH : (به بحث علاقه مند میشه.)

I : تو خیابون لنیستر گاردنه.

SH : من چیزی ندارم.

I : کلیه که داری!!

 

پ.ن 1 : میدونم بی مزه بود! :))

 

کلارنس هاوس

 

حالا بیایم سر وقت این که اصلا چرا این اتفاق میفته. همه چیز زیر سر هورمونی به نام "دوپامین (Dopamine)" عه. سیستم عصبی خودمختار، واکنش های مختلفی رو در طول احساسات ایجاد میکنه مثل شادی. دوپامین که هورمون شادی نیز نامیده میشه، زمانی تولید میشه که بدن انتظار چیز خوبی مثل یه تیکه کیک یا توجه یکی از عزیزانش رو داره. اما آزاد شدن این هورمون در بدن، میتونه گشاد شدن مردمک رو به عنوان عارضه ی جانبی در پی داشته باشه.

مکانیسم اثر دوپامین و نحوه ی کارکردش رو ننوشتم چون لغات تخصصی داره ولی اگه علاقه مندین یه سرچ کوچیک گوگل وار بکنین.

 

 

 

باید بگم که در واقع عشق تنها احساساتی نیست که باعث گشاد شدن مردمک چشم میشه. احساسات دیگه ای مثل خشم، ترس و اضطراب میتونن منجر به گشاد شدن مردمک بشن. در پاسخ به این حالات عاطفی، مردمک چشم ممکنه برای ارزیابی بهتر تهدیدات گشاد شود. (درست مثل مردمک چشم بعضی از حیوانات وقتی که آماده حمله میشن.)

 

پ.ن 2 : پست رو با جملاتی نوشتم که بداهه به ذهنم میرسید و حس می کنم یه کم پرش از شاخه ای به شاخه ی دیگه داشت. از پست راضی نبودم و نمی خواستم منتشرش کنم ولی خب، دکمه انتشار زده شد!

پ.ن 3 : میدونم میدونین ولی بذارین بگم بلگراویا یه محله ی پولدار نشین تو لندنه طوری که به گران ترین خیابان در این کشور شناخته شد!!

پ.ن 4 : کلا من راجع به این اپیزود چیزی ننویسم بهتره!!!

پ.ن 5 : رسوایی در بوهم (A Scandal in Bohemia) اسم داستانیه که آرتور کانن دویل نوشته و آیرین در این داستان حضور داشته. (بوهم در کشور "جمهوری چک")

 

نظرات  (۱)

یه نکته‌ای. اگر به عکس هایی که چشم شرلوک توش واضحه دقت کنید، می‌بینید که مردمک چشم های شرلوک هم گشاد شده! پسر بد؟

پاسخ:
درسته! حالا منطقی تر شد. :))
پسر بد با رابطه ای کوتاه تر.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی