باورم نمیشد یه روزی بچه های خالی بند خیابونی رو از نزدیک ببینم. فکر می کردم فقط تو فیلمان!
مکالمه شون از ماشین جلویی تو خیابون به گوش میرسه :
- ماشین ۸۱ تا معلق زد!
+ واااااااه، ۸۱؟؟؟
- آره تازه ۱۰ تا ماشین کناری هم منفجر کرد.
+ :0
- آره منم هندزفری داشتم، داشتم بازی می کردم! صدا رو نشنیدم. بابام صدام میزد. بعد گرفت دستمو کشید تا متوجه بشم معلق زدیم!!
+ وایییی، نترسیدی؟
- نه. میگم که هندزفری داشتم و دراز کشیده بودم، پس متوجه نشدم.
+ :0
- بعد ۸۱ تا معلق، سقف ماشینمون هنوز سالم بود.
......
:)
دنیای بچگانه شون.. :)
یادمه هم تو دوران دبیرستان هم تو دوران ابتدایی و راهنمایی از این تحفه ها داشتیم
از سفرهای خارجی و پالتو های گرون قیمت بگیر تا تجربه های تلخ جنایی..!
یادمه یبار سر همین چاخان تعریف کردناش یکی از دوستامو به گریه انداخته بود
اینقد خوب فیلم بازی کرده بود نمیدونم کدوم سریال جنایی رو دیده بود که برا بچه ها از تجربه دیدن قتل تو بچگی میگفت و سکانس های هیجانی از فرارش و دستای خون آلودش..!