۱۳تیر
دلم میخواد این جا چیزمیز بنویسم... از همون نوشنتای کارآگاهی قبلا. ولی نا ندارم... وقت هم ندارم... همین الان هم در حالی که چشامو به زور باز نگه داشتم، توی تخت خواب ولو شدم.. دارم خواب میرم.. نوشتن که چی بگم، حتی کامنتای شما هم هنوز تایید نشدن. نزدیک یک (دو؟) سال کامنت دارم برای تایید. هه هه. :)
خوبه، هوا خنکه، کولر رو دیروز تعمیر کردم پس الان دو شبه که (شب که چه عرض کنم، صبح!) با هوای خنک کولر می خوابم. بلبرینگش یک هفته پیش خراب شده بود و حتی وقت تعمیرشو نداشتم. ۵ روز تمام با هوای گرم تابستون پختم! ۵ روز بی کولری!! الان قدرشو بیشتر میدونم و دیگه باباها رو درک می کنم که میگن: اون کولر رو خاموش کن! موتورش استراحت کنه و نسوزه! :))
برم بخوابم. دیگه واقعا چشمام دارن بسته میشن.
Z
Zz
Zzzz...
۰ نظر
۱۳ تیر ۰۴ ، ۰۵:۰۴