۰۲شهریور
SH:داشتم از پنجره بیرونو نگاه می کردم.چرا این کارو کردم؟
E:نمی دونم!
SH:منم همین طور!حتما یه دلیلی داشته.بعدا یادم میاد.
* * *
لطفا به ادامه ی مطلب بروید.
۷ نظر
۰۲ شهریور ۹۹ ، ۰۴:۳۶
SH:داشتم از پنجره بیرونو نگاه می کردم.چرا این کارو کردم؟
E:نمی دونم!
SH:منم همین طور!حتما یه دلیلی داشته.بعدا یادم میاد.
* * *
لطفا به ادامه ی مطلب بروید.
داستان "ماجرای کارآگاه رو به مرگ (The Adventure of the Dying Detective)" که اپیزود "کارآگاه دروغ گو (The Lying Detective)" از روی آن ساخته شده،داستان جالبیه.شرلوک در این داستان خودش رو به بیماری می زنه تا بتونه مجرمی به نام "کولورتون اسمیت" رو به دست قانون بسپاره.شرلوک هلمز در حین همین بیماری ساختگی اش هذیان هایی ساختگی می گه.به نظرتون درون این هذیان ها و حرف های متوهم نکته ای وجود داره؟با هم قسمتی از این داستان آرتور کانن دویل رو بخونیم:
(لطفا برای خوندن این قسمت از داستان به ادامه مطلب بروید.)