یکی از چیزهایی که بعد از دیدن دوباره اپیزود کارآگاه دروغگو نظرمو جلب کرد دیالوگ های مری خیالی بود.
بریم ادامه مطلب-
یکی از چیزهایی که بعد از دیدن دوباره اپیزود کارآگاه دروغگو نظرمو جلب کرد دیالوگ های مری خیالی بود.
بریم ادامه مطلب-
سکانس های آخری اپیزود آخرین مسئله رو یادتونه؟ یه تخته سیاه که روی اون یه سری آدمک نقاشی شده بود.
و این جاست شرلوک و جان که با ماجرای مردان رقصان (Dancing Men)مواجهه میشن و از قضا این ماجرا از پرونده هاییه که شرلوک نمی تونه جون موکلشو نجات بده. بله! شرلوک هم گاهی شکست میخوره و شکست اصلا چیز بدی نیست. خب این از مقدمه پست؛حالا بریم ادامه مطلب که نحوه شکستن رمز این آدمک های رقصان رو بفهمیم.
این پست سرشار از مطالب بداهه و یه هویی و بی مزه است که ممکنه ربطی به هم نداشته باشن! پس اگه به مطالب منظم علاقه دارین اصلا این پست رو نخونین!!
سلام!
قرار بود قبل این که تابستون تموم بشه، 2 الی 3 تا پست بذارم و خب درسته که الان 31 شهریوره ولی هنوز تابستونه و تموم نشده، درسته؟ ;)
این پست مربوط میشه به ویدئوهایی که مربوط به شرلوکن و خب فان و باحالن و قبلا (شاید یک یا دو سال پیش) از یوتیوب پیدا و ترجمه کرده بودم.
اینا رو قبلا توی پیج اینستایی که مربوط به وبلاگ داشتم، گذاشته بودم ولی از جایی که خیلیا ممکن بود پیج رو نبینن و این که خودمم دیگه نمی خوام اون جا فعالیتی داشته باشم، به این جا انتقالشون میدم. پس اگه آیدی @sherlock_holmes_deduction_221b رو زیر ویدئوها دیدین، تعجب نکنین، آیدی پیج خودمه. و این که هر ویدئو بخش بخشه چون برای پست کردن در اینستاگرام، مجبور بودم تیکه تیکه های زیر 1 دقیقه ای رو آماده کنم.
خلاصه که امیدوارم از ویدئوها لذت ببرین. بریم ادامه مطلب. :)
سلام :)
امروز داشتم کامنتا رو می خوندم و به یه کامنت برخوردم :
جالب شد، نه؟ یه نیزه؟ یادتون هست کدوم قسمته؟ بیاین برگردیم به سریال و مروری کنیم بر خاطرات اپیزود سگ های بسکرویل.
بریم ادامه ی مطلب...
سلام دوستان عزیز
بعد از مدت ها بالاخره دوباره دست به قلم شدم.دلیل نبودنم خیلی چیزها بودن، دغدغه های بی شمار و متفاوت.به هر حال تونستم یه بار دیگه در خدمتتون باشم و یه قسمت دیگه از سریال شرلوک، اپیزود سگ های بسکرویل رو که کمتر بهش توجه شده با هم بررسی کنیم. :)
این دفعه بررسی زیادی انجام نمی دیم و فقط حقایقی که جلوی چشممون بودن رو می خونیم.نوشته هایی که داخل لپ تاپ بودن و در فیلم، خیلی سریع و گذرا رد می شدن.با خوندن اینا حقیقت وحشتناک پروژه ی HOUND برامون مشخص تر میشه.مثل حساسیتی که افراد موجود در این آزمایش در برابر صدا و نور نشون می دادن.تا حالا در طول این اپیزود دقت کرده بودین که هنری نسبت به نور حساسیت زیادی نشون میده؟؟این حقایق دلیل ترس و توهم هنری (Henry)، وقتی که نورافکن های حیاطش روشن میشدن و یا ترسش رو هر جا که نوری شدیدتر می دید، نشون میدن.
و حتی دلیل زاویه ی دید جان و حساسیتش به نور وقتی شرلوک داشت ماده رو روی اون آزمایش می کرد:
اینا همه اش اثرات اون ماده و آزمایشات کوفتی بودن.آزمایشات غیرانسانی و غیر اخلاقی.
بیشتر از این دیگه صحبت نمی کنم.خودتون برید به ادامه ی مطلب این پست و همه چیز رو بخونید تا متوجه قضیه بشید.
SH : تو رو یاد کسی نمی اندازه مری؟ ... یه نمای خارجی ...
چند وقتیه که یه تیکه ی دیگه از فیلم شرلوک باز توجه منو به خودش جلب کرد.از همون اول که این تیکه ی سریال رو دیده بودم ، این موضوع و این کار شرلوک برام یه معما بود.
تصویر مری ... روی دیوار خونه ای که از بیرون فقط خونه است ... خیابان "لنیستر گاردنز" ، پاتوق شماره ی یک و مخفی شرلوک هلمز.
به گفته ی خود شرلوک درباره ی دلیل کارش به مری :
SH : ببخشید هیچ وقت نتونستم جلوی خودمو بگیرم تا شلوغ کاری نکنم.
و یه جای دیگه هم گفت :
SH : چه قدر تیراندازیت خوبه؟
M : چه قدر دلت می خواد که بفهمی؟
SH : اگه این جا بمیرم ، جسدم توی ساختمونی پیدا می شه که عکس صورتت جلوی درش وجود داره.حتی اسکاتلندیارد هم می تونه به یه نتیجه ای برسه ...
ولی آیا دلایل اصلی شرلوک همینا بودن؟به نظر من که نه.دلیل اصلی چیز دیگه ای بود.بریم ادامه ی مطلب تا توضیح بدم.
-شرلوک!
خانم هادسون بعد از گفتن این اسم با صدایی بلند و متعجب ، پرده های پنجره های اتاق را کنار زد.
Mrs Hudson : شرلوک با این وضع به زودی نابود می شی!
شرلوک بر روی صندلی نشسته بود و با قیافه ای بی حال به سقف زل زده بود.
SH : من خوبم ، خانم هادسون.
Mrs Hudson : دارم می بینم!پاشو.پاشو حداقل یه کم برو بیرون.یه کم قدم بزن شاید از این حال در بیای.
شرلوک چشمانش را از سقف به سمت زمین چرخاند.
SH : خانم هادسون ، گفتم که خوبم.
Mrs Hudson : شرلوک با زبون خوش برو بیرون یه کم حال و هوات رو عوض کن.
SH : خانم هادسون ، فکر نکنم بتونید به من دستور بدین.
Mrs Hudson : من صاحب خونه تم و می تونم بهت بگم که بری بیرون.
SH : این جزو قرارداد و اجاره نامه نبود خانم هادسون.من پنج ماه پیش باز قرارداد یک ساله ی خونه رو امضا کردم و تا هفت ماه دیگه نمی تونید هیچ جوره منو بندازین بیرون!
Mrs Hudson : پاشو برو بیرون و یه هوایی تازه کن.پاشو.
SH : گفتم که نمی تونید منو مجبور به این کار کنین.
*چند لحظه بعد*
سلام به همگی
و بالاخره بعد از مدت ها قسمت آخر این معما.صادقانه بگم تا این جا کارتون واقعا عالیییی بود.فکر نمی کردم به این راحتی بتونین به جوابا برسین.این نشون می ده که این وبلاگ چه قدر خواننده ی باهوش داره و این باعث افتخار منه. :)
ممنون که توی این مدت که نبودم حالمو پرسیدین و به یادم بودین و شرمنده به خاطر تاخیر در گذاشتن پارت آخر معما.از صمیم قلب ممنونم. :) و این که سال نوتون هم مبارک.امیدوارم امسال سال خوبی برای همه مون باشه.پر از موفقیت ، پر از شادی و پر از فصل پنج شرلوک! :))
خب دیگه زیاد حرف نزنم و بریم سراغ قسمت سوم و آخر این معما. :)
لطفا به ادامه ی مطلب برید.