Sherlock Holmes

هیچ ابلهی به اندازه ی ابلهی که اندک بهره ای از عقل دارد موجب دردسر نیست.

Sherlock Holmes

هیچ ابلهی به اندازه ی ابلهی که اندک بهره ای از عقل دارد موجب دردسر نیست.

Sherlock Holmes

در جست و جوی تاثیرات عجیب و ترکیبات غریب،انسان باید به خود زندگی مراجعه کند که همیشه چشمه هایی بسیار شگفت انگیز تر از بهترین کوشش تخیل ما آماده نمایش دارد.

۲۳ مطلب با موضوع «روزنوشته های من» ثبت شده است

۳۰آذر

-به نظرم یه چیزی کمه.

-چی؟

-نمی دونم شرلوک.ولی یه چیزی کمه.

-بس کن جان.این قدر سخت نگیر.همه چیز هست.

-انار،آجیل،هندوانه،شیرینی،چای و اینم بقیه ی خوراکی ها.چی کمه آخه؟!!

-همه چیز هست.فقط من و تو و رزی و خانم هادسون رو کم داره.

-آهان.فهمیدم چی کمه.باید برم به مالی و گرگ و مایکرافت هم زنگ بزنم تا بیان.

-باز هم مهمون!

-آره دیگه.بدون اونا جشن صفایی نداره.صبر کن الان میام.

-شرلوک به رزی نگاه می کند:

-ببینم تو هم با پدرت موافقی؟

رزی می خندد.

شرلوک ادامه می دهد:

-آره خب.منم باهات موافقم.بدون اونا جشن شب یلدا صفایی نداره.مثل همیشه نظراتمون مثل همدیگه هست رزی. :) یلدات مبارک رزی.

رزی می خندد.

-شرلوک؟با کی صحبت می کنی؟

-هوم؟با هیچ کس.

جان رزی را بغل می کند و می گوید:

-بهشون زنگ زدم.همه به جز مایکرافت زود میان.مایکرافت گفت که یک ساعت دیگه میاد.

-مایکرافته دیگه.

-آره دیگه. :)

-یلدات مبارک جان. :)

-یلدای تو هم مبارک شرلوک.یلدای تو هم مبارک رزی کوچولو. :)

 

*     *     *     *     *

 

شب یلداتون مبارک. ^_^

امیدوارم امشب یکی از بهترین،خوش ترین و زیباترین شب هاتون در کنار خانواده و دوستان و اقوامتون باشه. :)

شب یلدا فرصتی است برای دور هم جمع شدن های به یاد ماندنی و پر از شادی. :)

 

 

۵ نظر ۳۰ آذر ۹۸ ، ۲۱:۰۰
شرلوک هلمز
۰۱آذر

امروز حوصله ام به حدی سر رفته بود که دست به دامن دایناسور گوگل کروم که از روی کاکتوس ها می پره شده بودم. :)

الان حس شرلوک رو درک می کنم که وقتی هیچ کاری برای انجام دادن نداشت به دیوار خونه ی خانم هادسون شلیک می کرد. :)

الان هم دارم به این فکر می کنم که این دایناسور سرگرم کننده تره یا دیوار خونه ی خانم هادسون. :))

۷ نظر ۰۱ آذر ۹۸ ، ۰۳:۵۷
شرلوک هلمز
۱۹آبان

باد سردی می وزید.سرمای هوا تا مغز استخوان آدم پیش می رفت.بالاخره به خاطر سردی هوا تصمیم گرفتم که یک پالتو بخرم.همین طور که مغازه ها رو می گشتم و پالتوهای مختلف رو می دیدم،چشمم به یک پالتو افتاد.یک پالتو که همیشه دنبالش بودم.پالتویی شبیه پالتوی شرلوک. ^_^ البته فقط به خاطر این که شبیه پالتوی شرلوکه نخریدمش.برای این خریدمش چون به نظرم قشنگ اومد.شکل و رنگش با سلیقه ی من جور بود.خلاصه این که بعد از چند روز جستجو برای پیدا کردن پالتویی مطابق سلیقه ام،بالاخره پالتویی که می خواستم رو پیدا کردم. :)

۴ نظر ۱۹ آبان ۹۸ ، ۲۳:۰۶
شرلوک هلمز
۱۷مهر

چند روز پیش فیلم دکتر استرنج رو دانلود کردم که ببینم و هنوز وقت نکردم.بندیکت کامبربچ رو که دیگه همه تون می شناسید،نه؟توی فیلم دکتر استرنج نقش اصلی رو بازی می کنه و جالب تر این که محل زندگیش توی خیابان بلیکر هست.(شرلوک توی خیابان بیکر زندگی می کنه.)امشب باید این فیلم رو نگاه کنم البته اگه وقت کنم. :)

وبلاگ چه قدر خلوت شده.کسی دیگه این جا رو می خونه یا نه؟اگه می خونید قوت قلب بدید لطفا. 😉 :)

برای ساخته شدن فصل جدید شرلوک هم باید تا سال 2022 صبر کنیم.

سخن رو همین جا نیمه تموم باقی می ذارم چون قوری چای روی گازه و داره صدا می ده.جان هم نیست که خودش بره و چای دم کنه. :) کجا رفته این وقت شب؟؟؟؟؟🤔

گفتم جان؟!!بله جان.با شروع مهرماه دوباره به خوابگاه دانشجویی برگشتم و با جان واتسون هم اتاقی شدم.این رو هم بگم که باز هم درس های سخت شروع شدن و من و جان باید دوباره روی پرونده های سخت و سرشار از جزئیات درس ها کار کنیم. :)

دانشگاه مثل همیشه است و روال عادی و روزمره ی خودش رو پیش می ره و من الان کاملا حوصله ام سر رفته.تا قوری نترکیده برم و چای دم کنم.می ترسم جان بیاد و بگه از پس این کار ساده هم بر نیومدی؟ :) 😉

معلوم نیست جان این موقع شب کجا رفته.شاید توی حیاط باشه. 🤔

۱۰ نظر ۱۷ مهر ۹۸ ، ۲۰:۴۲
شرلوک هلمز
۱۶شهریور

«اگر برای هم اکنون است،تاخیری بر نمی تابد،و اگر تاخیری برنتابد،هم اکنون وقوع می یابد،و آنچه هم اکنون فرا نرسد به وقت خود خواهد رسید،عمده آماده بودن است.»

 

ویلیام شکسپیر،هملت

 

 

خب الان خیلی وقته (بیش تر از دو هفته است.) که قول نوشتن یک مطلب رو دادم.موضوع اینه که این مطلب رو حدود یک ماه در زمان های بی کاری می نوشتم اونم در قسمت یادداشت های گوشی موبایلم.چون گوشی موبایلم وقتی که از خونه هم بیرون بودم همراهم بود و می تونستم روی نوشتن مطلبم کار کنم.همین دیروز بود که این مطلب رو تموم کردم و آماده بود که این جا،توی وبلاگم،بنویسمش ولی حدود پنج ساعت پیش مجبور شدم گوشیم رو ریست کنم و متاسفانه کل مطلب هم پاک شد. :/

هیچی دیگه.باید دوباره از اول بنویسمش.ازتون خیلی معذرت می خوام که این همه مدت منتظر موندید و باز هم باید منتظر بمونید.ببخشید. :)

 

خواهان معذرت فراوان:

شرلوک

 

 

+متن اول این پست هم که از نمایشنامه ی هملت اثر شکسپیر هست،توصیف حال من بعد از پاک شدن مطلبیه که برای نوشتنش کلی زحمت کشیدم. :)

 

 

۵ نظر ۱۶ شهریور ۹۸ ، ۰۳:۱۹
شرلوک هلمز
۲۹مرداد

 (: .Happy Eid Ghadir ​​​​​​

 

 

خب این دفعه دیگه عید رو به موقع تبریک گفتم. :)

دارم مطلب جدیدی می نویسم.امیدوار بودم امروز تموم بشه و بالاخره گزینه ی انتشار رو بزنم ولی به دلیل مشغله ها نتونستم کاملش کنم.ان شاء الله وقتی کامل شد می تونید بخونیدش. :)

چه قدر هم منتظرید تا بخونیدش. ;))

 

 

۸ نظر ۲۹ مرداد ۹۸ ، ۰۲:۲۷
شرلوک هلمز
۲۲مرداد

عیدتون مبارک. smiley

 

باز هم با تاخیر تبریک گفتم.نمی دونم چرا جدیدا با تاخیر تبریک می گم. wink

 

 

۵ نظر ۲۲ مرداد ۹۸ ، ۰۰:۳۵
شرلوک هلمز
۲۱مرداد

یکی از ویژگی ها و قابلیت های خیلی خوب و سودمند انسان اینه که عادت می کنه.

 

 

۶ نظر ۲۱ مرداد ۹۸ ، ۰۱:۴۹
شرلوک هلمز
۰۵مرداد

یاد گرفتن ویولن اونم بدون ویولن و از روی یک کتاب یه کم سخته. :)

۱۴ نظر ۰۵ مرداد ۹۸ ، ۱۱:۵۱
شرلوک هلمز
۲۳تیر

کاش همه مون یاد بگیریم که فقط از دید خودمون به قضایا نگاه نکنیم و دیدگاه دیگران رو هم محترم بشمریم.

ممکنه دیدگاه خودمون اشتباه باشه و دیدگاه اون فرد دیگه درست باشه.اون وقت می تونیم دیدگاه درست رو به جای دیدگاه غلط خودمون جایگزین کنیم.این کار خیلی بهتر از قیافه ی حق به جانب گرفتن و تفهیم اشتباهات خودمون به دیگرانه.



۶ نظر ۲۳ تیر ۹۸ ، ۱۸:۰۷
شرلوک هلمز