Sherlock Holmes

هیچ ابلهی به اندازه ی ابلهی که اندک بهره ای از عقل دارد موجب دردسر نیست.

Sherlock Holmes

هیچ ابلهی به اندازه ی ابلهی که اندک بهره ای از عقل دارد موجب دردسر نیست.

Sherlock Holmes

در جست و جوی تاثیرات عجیب و ترکیبات غریب،انسان باید به خود زندگی مراجعه کند که همیشه چشمه هایی بسیار شگفت انگیز تر از بهترین کوشش تخیل ما آماده نمایش دارد.

۰۵تیر

 

سلام :)

امروز داشتم کامنتا رو می خوندم و به یه کامنت برخوردم :

 

 

جالب شد، نه؟ یه نیزه؟ یادتون هست کدوم قسمته؟ بیاین برگردیم به سریال و مروری کنیم بر خاطرات اپیزود سگ های بسکرویل.

بریم ادامه ی مطلب...

 

*        *        *

 

در باز می شود و جان بر می گردد و به شرلوک که در ورودی در ایستاده نگاه می کند. نگاهش کم کم متعجب می شود:

 

 

زاویه ی دوربین آرام آرام از سمت پاهای شرلوک بالا می رود :

 

 

 

 

 

SH : خیلی کسل کننده بود.

J : تو با این سر و ریخت سوار مترو شدی؟

SH : آخه تاکسی ها سوارم نمی کردن.

 

داخل این اپیزود شرلوک آشفته از بی پروندگی به جان میگه که یه پرونده می خواد. و جان اینو بهش میگه :

J : تو که تازه یکی رو با کشتن یه خوک با اون قلابت حل کردی.

SH : اون مال امروز صبح بود.

 

بعد از این چند کلمه مکالمه دیگه اشاره ای به این که موضوع چیه نمیشه و شرلوک بحث وبلاگ و قضیه ی بلوبل رو باز می کنه.

در واقع این نیزه و این تیکه از این اپیزود مربوط به یکی از داستان های آرتور کانن دویل ، نویسنده ی داستان های شرلوک هلمز ، به نام پیتر سیاه "Black Peter" ئه. پیتر، کاپیتان یه کشتی صید نهنگ و فک به نام کشتی تک شاخ دریا "Sea Unicorn" هست. لقب پیتر سیاه برای این که لباس، ریش یا موی سیاهی داره به پیتر داده نشده بلکه به خاطر بداخلاقی بیش از حد اونه.

طبق این داستان واتسون تعریف می کنه که یک صبح شرلوک زود بیرون میره و با نیزه برمی گرده. واتسون به شرلوک میگه که با این نیزه در دست در خیابون های لندن گشت و گذار می کرده و شرلوک در جواب میگه که ورزش صبحگاهی خوبی بوده. همچنین میگه که وقتشو در قصابی میگذرونده و به صورت یک جنتلمن (!) که آستین هاشو بالا زده بوده در حال انجام کاری بوده.

 

 

شرلوک ادامه میده که در مغازه ی پشتی آلاردایس "Allardyce's back shop" با این نیزه ی شکار فک و نهنگ داشته به یک خوک آویزان از سقف ضربه میزده و واقعا کار سختی بوده و این کار نیاز به یک مرد خیلی قوی داره.

همچنین از واتسون می پرسه که آیا علاقه داره که همچین کاریو انجام بده و واتسون با قاطعیت تمام جواب میده که، نه! cheeky

 

 

شرلوک با کمک این کار پرونده ی قتل پیتر سیاه رو حل می کنه.

من این جا داستان و روند حل پرونده رو نمی نویسم چون قشنگی داستان براتون اسپویل میشه و خودتون می دونید که قشنگی داستان های شرلوک به جزئیاتشونه. صرفا خواستم اسم داستان مربوط به این تیکه از اپیزود رو به صورت یه پست بنویسم و این جا بمونه برای شرلوک فن های کنجکاو آینده که به دنبال داستان و قضیه ی پشت هر تیکه عجیب و مبهم از سریالن.

و این که آره، من بالاخره باز برگشتم :) و می تونم قول حداقل 3 پست دیگه رو توی این تابستون بهتون بدم. پس باید بگم که :

If you miss me, i'm back! ;)

 

نظرات  (۳)

۰۶ تیر ۰۲ ، ۰۰:۲۵ آقای سه نقطه

چه دقتی داشته کامنت نویسه و شما

پاسخ:
سلام جناب سه نقطه
متشکرم :)

 سلام منو یادت میاد؟یهو به ذهنم رسید بیام پروژه ی HOUND رو بخونم که دیدم بالاخره برگشتی خیلی تعجب کردم فکر کردم دیگه برنمیگردی به نظر حیف بود که دیگه برنگردی خیلی خوشحالم که برگشتی باید این مدتی که نبودیو جبران کنی 😁

پاسخ:
سلام
بله بله جناب راکل، کاملا یادم میاد.
جبران می کنم. باید جبران کنم. :)
۱۷ تیر ۰۲ ، ۱۵:۱۴ یوروس هلمز

حقیقتا پیتر سیاه یکی از شاهکار ترین داستان های شرلوکه. از شروع و روندش بگیر تا پایان عجیبش

خیلی رندوم خواستم بگم واقعا باید یه فصل دیگه شرلوک بسازن و توش نوار خالدار رو بازسازی کنن

پاسخ:
دقیقا! یه شاهکار تمام عیار!
وای که اگه نوار خالدار بازسازی بشه.نباید دست از ساختن فصل بعدی بردارن. هنوز کلی موضوع برای بازسازی هست. حیفه که فقط به اشاره های کوتاه بسنده بشه. مثل مردان رقصان که واقعا میشه ازش داستان جالبی در آورد ولی اپیزود آخرین مسئله، فقط یه اشاره کوتاه چند ثانیه ای کرده و بس! جای تاسف داره...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی