یکی از چیزهایی که بعد از دیدن دوباره اپیزود کارآگاه دروغگو نظرمو جلب کرد دیالوگ های مری خیالی بود.
بریم ادامه مطلب-
یکی از چیزهایی که بعد از دیدن دوباره اپیزود کارآگاه دروغگو نظرمو جلب کرد دیالوگ های مری خیالی بود.
بریم ادامه مطلب-
SH:داشتم از پنجره بیرونو نگاه می کردم.چرا این کارو کردم؟
E:نمی دونم!
SH:منم همین طور!حتما یه دلیلی داشته.بعدا یادم میاد.
* * *
لطفا به ادامه ی مطلب بروید.
امروز بریم یه نگاهی به دفترچه ی یادداشت های خصوصی مایکرافت بندازیم.همون دفترچه ی یادداشتی که روی میز کارش و توی دفترشه!
آخرهای اپیزود کارآگاه دروغگو رو یادتونه؟خانم اسمالوود بعد از دادن شماره اش به مایکرافت از دفتر مایکرافت بیرون می ره و مایکرافت می ره تا شماره بذاره روی میز و اون رو می ذاره روی دفترچه اش.
بعد می خواد از دفتر خارج بشه که یادداشتی از دفترچه اش
رو یادش میاد و دوباره به سمت میز می ره.
در این جا همه مون توجه مون به نوشته ی سمت راست جلب می شه ولی احتمالا حواسمون به نوشته های سمت چپی نیست.
نوشته های سمت چپ دفتر:
_ Monster
هیولا
Baker Street
خیابان بیکر
Blind Greenhouse
گلخانه ی کور
Leaving Tones
صداهای (زنگ های) ترک کردن
_ Clod Face
چهره ی احمقانه
Elizabeth
الیزابت
?Tone
صدا (زنگ)؟
تنها کلماتی که در این جا کاملا مشخصه منظورشون چیه ، کلمات Baker Street و Elizabeth هستند.اولی که به خیابون بیکر اشاره می کنه و دومی هم به خانم اسمالوود.به نظر میاد که این دفترچه یه نوع دفترچه برای یادداشت کردن کارهای شخصی برای یادآوری باشه چون جمله ی سمت راست ، برای یادآوری نوشته شده.
CALL SHERRINFRD 2 PM
با شرینفورد تماس بگیر.دو بعد از ظهر.
نوشته های سمت چپ به اندازه ی کار سمت راست مهم نیستن.چون هم به اندازه ی اون ها واضح و خوانا نوشته نشدن و هم بد خطن!مثل این می مونه که توی فکر باشی و یه کاغذ جلوت باشه و یه قلم هم دستت و شروع کنی به نوشتن کلماتی از افکارت.ولی خب سوال این جاست که ، این کلمات دقیقا به چی اشاره می کنن؟من چیزی در این مورد پیدا نکردم.شما چطور؟در طول فیلم نکته ای نظرتون رو جلب نکرده که مربوط به این کلمات باشه؟
سلام :)
و بالاخره قسمت اول این یکی داستانی شرلوک رو هم نوشتم.بابت تاخیر ببخشید.می دونم که بیشتر از یک ماهه که قول دادم بنویسمش ولی می خواستم انتشار قسمت اول این داستانی همزمان با تولد یک سالگی وبلاگ باشه.این وبلاگ یک ساله شد. :)
وقتی که اولین پست این وبلاگ رو نوشتم اصلا فکرش هم نمی کردم که تا یک سال نوشتن در این وبلاگ رو ادامه بدم.از همه ی شما ، دوستان عزیز که در این یک سال همراه من بودید ، از اعماق قلبم متشکرم.از همه تون ممنونم. :) 🌹
خب دیگه ، زیادی حرف زدم.بریم که قسمت اول این داستانی رو بخونیم.برای خوندن این داستانی لطفا برید ادامه ی مطلب.
هر چه بیشتر در فیلم کارآگاه دروغگو دقیق بشیم ، بیشتر به این نکته می رسیم که قصد یوروس بیشتر ارائه ی پرونده ی خودش به شرلوکه تا کمک به حل پرونده ی فیث اسمیت!
قدم زدن شرلوک با یوروس رو که یادتون میاد؟یک شب تا صبح رو این برادر و خواهر که سال ها دور بودن با هم گذروندن.
-می دونی چرا پرونده ات رو قبول کردم؟چون یه حرف غیرممکن زدی.
-کدوم حرف غیرممکن؟
-گفتی زندگیت با یک کلمه تغییر کرد.
اون یک کلمه به احتمال خیلی زیاد "شرینفورد" بوده.کلمه ای که کاملا به یوروس مربوط می شه.نه به فیث و کولورتون اسمیت!
و خود شرلوک هم اشاره می کنه که:
-و دقیقا همین قسمتش غیر ممکنه.
-کجاش غیر ممکنه؟
-اسم آدم ها یک کلمه نیست.معمولا دو کلمه یا بیشتره .... .
خب این طبیعیه.یک کلمه ای که زندگی یوروس رو تغییر داد یک مکان بود.شرینفورد.
به اسلحه ای که شرلوک از یوروس در قسمت کارآگاه دروغگو (دو تصویر بالا) می گیره دقت کنید.دقیقا شبیه اسلحه ایه که یوروس در قسمت آخرین مسئله (تصویر پایین) به شرلوک می ده.
این ها همه اشاره های یوروس به بازی و پرونده ایه که خودش در قسمت بعد برای شرلوک ترتیب داده.
و همین طور هواپیما.می دونیم که شرلوک در فیلم آخرین مسئله ، تمام تلاشش رو می کنه تا دختر بچه ی توی هواپیمای در حال سقوط رو نجات بده.
به نظرتون دیده شدن هواپیمای در حال پرواز توسط شرلوک ، کاملا تصادفیه و یا یوروس ترتیب دیده شدن این هواپیما رو برای دادن سرنخ پرونده ی بعدیش به شرلوک داده؟
بعدش هم که شاهد به یاد آورده شدن خاطراتی ، خاطراتی که اصلا واضح نیستن ، توسط شرلوک هستیم.چیزی که یوروس در تمام قسمت آخرین مسئله می خواست.
و در پایانِ اولین ملاقات بعد از مدت های یوروس و شرلوک ، یوروس ناپدید می شه.بدون هیچ حرفی.بدون خداحافظی.
این یعنی برادر ، باز هم همدیگه رو می بینیم و اون موقع به طور کامل و مفصل با هم صحبت می کنیم (بازی می کنیم؟!!!) و به حل پرونده ی خاطرات گذشته می پردازیم.