یکی از چیزهایی که بعد از دیدن دوباره اپیزود کارآگاه دروغگو نظرمو جلب کرد دیالوگ های مری خیالی بود.
بریم ادامه مطلب-
یکی از چیزهایی که بعد از دیدن دوباره اپیزود کارآگاه دروغگو نظرمو جلب کرد دیالوگ های مری خیالی بود.
بریم ادامه مطلب-
این پست سرشار از مطالب بداهه و یه هویی و بی مزه است که ممکنه ربطی به هم نداشته باشن! پس اگه به مطالب منظم علاقه دارین اصلا این پست رو نخونین!!
SH : تو رو یاد کسی نمی اندازه مری؟ ... یه نمای خارجی ...
چند وقتیه که یه تیکه ی دیگه از فیلم شرلوک باز توجه منو به خودش جلب کرد.از همون اول که این تیکه ی سریال رو دیده بودم ، این موضوع و این کار شرلوک برام یه معما بود.
تصویر مری ... روی دیوار خونه ای که از بیرون فقط خونه است ... خیابان "لنیستر گاردنز" ، پاتوق شماره ی یک و مخفی شرلوک هلمز.
به گفته ی خود شرلوک درباره ی دلیل کارش به مری :
SH : ببخشید هیچ وقت نتونستم جلوی خودمو بگیرم تا شلوغ کاری نکنم.
و یه جای دیگه هم گفت :
SH : چه قدر تیراندازیت خوبه؟
M : چه قدر دلت می خواد که بفهمی؟
SH : اگه این جا بمیرم ، جسدم توی ساختمونی پیدا می شه که عکس صورتت جلوی درش وجود داره.حتی اسکاتلندیارد هم می تونه به یه نتیجه ای برسه ...
ولی آیا دلایل اصلی شرلوک همینا بودن؟به نظر من که نه.دلیل اصلی چیز دیگه ای بود.بریم ادامه ی مطلب تا توضیح بدم.
سلام به همگی
این هم از قسمت سوم داستانی.
فقط یه توضیحی قبل از این که برید ادامه ی مطلب و داستان رو بخونید بدم.تصویرهایی که در بین متن داستان استفاده می کنم (همین طور که در قسمت اول و دوم داستانی هم دیدید.) برای تصویر سازی هر چه بهتر داستانه.یکی از این تصویرها ، تصویر خونه ی قدیمی شرلوکه که مایکرافت ، شرلوک و جان رو به روی خونه ایستادن.می خواستم بگم توی این تصویر فقط می خواستم تصویر خونه ی بچگی های شرلوک رو یادآوری کنم و این سه نفر (مایکرافت ، شرلوک و جان) ربطی به خاطره ای که شرلوک به یاد میاره ندارن.اگه داستان رو بخونید متوجه می شید که چی می گم.پس برای خوندن داستان ، بریم ادامه ی مطلب. 🌹
هر چه بیشتر در فیلم کارآگاه دروغگو دقیق بشیم ، بیشتر به این نکته می رسیم که قصد یوروس بیشتر ارائه ی پرونده ی خودش به شرلوکه تا کمک به حل پرونده ی فیث اسمیت!
قدم زدن شرلوک با یوروس رو که یادتون میاد؟یک شب تا صبح رو این برادر و خواهر که سال ها دور بودن با هم گذروندن.
-می دونی چرا پرونده ات رو قبول کردم؟چون یه حرف غیرممکن زدی.
-کدوم حرف غیرممکن؟
-گفتی زندگیت با یک کلمه تغییر کرد.
اون یک کلمه به احتمال خیلی زیاد "شرینفورد" بوده.کلمه ای که کاملا به یوروس مربوط می شه.نه به فیث و کولورتون اسمیت!
و خود شرلوک هم اشاره می کنه که:
-و دقیقا همین قسمتش غیر ممکنه.
-کجاش غیر ممکنه؟
-اسم آدم ها یک کلمه نیست.معمولا دو کلمه یا بیشتره .... .
خب این طبیعیه.یک کلمه ای که زندگی یوروس رو تغییر داد یک مکان بود.شرینفورد.
به اسلحه ای که شرلوک از یوروس در قسمت کارآگاه دروغگو (دو تصویر بالا) می گیره دقت کنید.دقیقا شبیه اسلحه ایه که یوروس در قسمت آخرین مسئله (تصویر پایین) به شرلوک می ده.
این ها همه اشاره های یوروس به بازی و پرونده ایه که خودش در قسمت بعد برای شرلوک ترتیب داده.
و همین طور هواپیما.می دونیم که شرلوک در فیلم آخرین مسئله ، تمام تلاشش رو می کنه تا دختر بچه ی توی هواپیمای در حال سقوط رو نجات بده.
به نظرتون دیده شدن هواپیمای در حال پرواز توسط شرلوک ، کاملا تصادفیه و یا یوروس ترتیب دیده شدن این هواپیما رو برای دادن سرنخ پرونده ی بعدیش به شرلوک داده؟
بعدش هم که شاهد به یاد آورده شدن خاطراتی ، خاطراتی که اصلا واضح نیستن ، توسط شرلوک هستیم.چیزی که یوروس در تمام قسمت آخرین مسئله می خواست.
و در پایانِ اولین ملاقات بعد از مدت های یوروس و شرلوک ، یوروس ناپدید می شه.بدون هیچ حرفی.بدون خداحافظی.
این یعنی برادر ، باز هم همدیگه رو می بینیم و اون موقع به طور کامل و مفصل با هم صحبت می کنیم (بازی می کنیم؟!!!) و به حل پرونده ی خاطرات گذشته می پردازیم.
I am lost
Help me brother
Save my life
Before my doom
I am lost
Without your love
Save my soul
Seek my room
این ها تمام چیزهایی بودن که یوروس همیشه می خواست به شرلوک بگه.از همون اول.از همون ابتدای طرح معما و اون شعر!آخرین مسئله!
-ویکتور!
-حالا داره یادت میاد.
-ویکتور ترِور.ما دزد دریایی بازی می کردیم.من یلو بیرد بودم و اون .... اون رِد بیرد بود!
-شما دوتا جدا نشدنی بودید.ولی منم می خواستم بازی کنم.
-اوه!اوه ، خدا!
(اندکی مکث)
-تو....تو چه کار کردی؟
-من که گم گشته ام
یابنده ام که باشد
زیر درخت ممرز ، در آن اعماق چه باشد؟
خاطرات:
+بذار بیام بیرون!لطفا کمکم کن!
+زود باش رِد بیرد!
-آب عمیق ، شرلوک.تمام زندگیت شرلوک.توی تمام رویاهات.آب های عمیق.
-تو کشتیش.تو دوست صمیمیم رو کشتی!
-من هیچ وقت یک دوست صمیمی نداشتم.من هیچ کسی رو نداشتم!
خاطرات:
+باهام بازی کن ، شرلوک.باهام بازی کن.
تمام اینا رو گفتم که برگردیم به قسمت قبل از این قسمت.یعنی کارآگاه دروغگو.
یوروس در ابتدای این قسمت خودش رو در نقش دختر کولورتون اسمیت جا می زنه ، با شرلوک در خیابون های لندن قدم می زنه ، سیب زمینی سرخ کرده می خوره و به بهانه ی یادداشتی که دختر اسمیت نوشته ، به شرلوک در حل پرونده کمک می کنه.ولی تا حالا دقت کردید که دست خط دو یادداشت ، یعنی دست خط دخترِ اسمیت با دست خط یوروس فرق داشت؟یعنی یادداشتی که یوروس به شرلوک داد درواقع مدرک اصلی و نوشته ی اصلی دختر اسمیت نبود ، بلکه اون یادداشت رو خود یوروس نوشته بود و شبیه یادداشت دختر اسمیت بازسازی کرده بود و این یادداشت فقط یه کمک به شرلوک برای حل پرونده نبود ، بلکه فراتر از اون بود.
دست خط یوروس.یوروس اون قدر باهوشه که حتی مکان قرار گرفتن کلمات رو با دقت هر چه تمام تر در نظر گرفته و اتفاقات اون شب رو بازسازی کرده.مثل مکان نوشته شدن کلمات یادداشت اصلی که در اون شب نوشته شده بود.شبی که کولورتون اسمیت عده ای از دخترش و کارکنان خود رو برای جلسه ای ، دور هم جمع کرده بود.
حالا دست خط دخترِ اسمیت:
دست خط ها متفاوته.به حروف M توجه کنید.و یا کلمه ی Judge.حتی لکه ی خونی که روی کلمه ی ME نقش بسته هم متفاوته.
و اما نکته ی جالب.شاید یوروس می خواسته با نوشتن و جا گذاشتن این یادداشت به شرلوک چیزی فراتر از حل یک پرونده بگه.مثلا اتفاقاتی رو که در قسمت بعد در شرینفورد می بینیم ، تذکر بده.یا به قول خودش با شرلوک بازی کنه و این ها هم مراحل بازی اند ، نه صرفا گفته های کولورتون اسمیت!
1.Police officer
اولین کلمه Police officer هست.مرحله ی اول آخرین مسئله چی بود؟نجات یک نفر در اضای مرگ یک نفر دیگه.
این مرد یک مامور پلیس نبود ولی یکی از مامورهای مایکرافت بود که در آخر کشته شد.
2.Judge
در قالب یک فعل به معنی قضاوت کردن ، محاکمه کردن و حکم دادن
کلمه ی دوم هم می تونه اشاره به مرحله ی دوم داشته باشه.عدالت!
اجرای عدالت توسط یوروس.
اجرای عدالتی که در نهایت بی گناه و گناهکار با هم می میرن!حتی قبل از مجازات گناهکار ، بی گناه قربانی می شه.عدالتی که در زمان حاضر ، در سراسر کره ی زمین ، گاه و بی گاه می شه دید!
3.BROADCASTER
گوینده ی تلویزیون چه ربطی به مرحله ی سوم داره؟اصلا مگه گوینده ی تلویزیون در مرحله ی سوم به چشم می خورد؟
شاید نه ولی شرلوک مالی رو از صفحه ی یک مانیتور می دید.
خب ، یعنی منظور از گوینده ی تلویزیون ، مالیه؟احتمالا!ولی یه نکته ی دیگه.به کلمه ی Me توجه کنید.Me خون آلود.Me زخمی!این کلمه زیر کلمه ی BROADCASTER (به معنی گوینده ی تلویزیون) نوشته شده.این یعنی این که خود یوروس هم گوینده ی تلویزیونه.تصویر یوروس دائما از مانیتور پخش می شد ، مگه نه؟
4.این جا با یک جمله رو به رو می شیم.نه یک کلمه.جمله ی:
I need to kill someone
به مرحله ی چهارم اشاره داره.مایکرافت یا جان؟خانواده یا دوست؟یک نفر می میره و دو نفر بعد به مرحله ی بعد می رن.
پیش بینی دقیقی توسط موریارتی انجام شده بود.هلمز ، هلمز رو می کشه و این هلمز دوم مایکرافت نیست.شرلوک اسلحه رو به سمت خودش می گیره.
- 10
-نه ، نه شرلوک.
- 9 . 8
-نمی تونی.
- 7
-هنوز قضیه ی رِد بیرد رو نفهمیدی.
- 6
-شرلوک!
- 5
- شرلوک همین حالا تمومش کن.
- 4 . 3 . 2
و آخرین مرحله.آخرین کلمه.
5.?Who
چه کسی؟رد بیرد کیه؟دختر بچه ای که توی هواپیماست کیه؟تنها بعد از شناختن این دو نفره که می شه دختر بچه رو نجات داد.
-من هیچ وقت یک دوست صمیمی نداشتم.من هیچ کسی رو نداشتم.
خاطرات:
+باهام بازی کن شرلوک.باهام بازی کن.
Nemo (در زمان لاتین به معنای هیچ کس هست.)
یادآوری سنگ قبرهای خانوادگی.
NEMO HOLMES
-هیچ کس.
-باشه.باشه.بیا بازی کنیم.
در تمام این سال ها ، راز حل معمای شعر در تاریخ های اشتباه سنگ قبرها بود.
هویت و سرنوشت رِد ییر مشخص شد.ولی اون دختربچه ی توی هواپیما چی؟اون کیه؟سرنوشتش چی می شه؟
!Help me brother
برادر ، کمکم کن!
I am lost
Help me brother
Save my life
Before my doom
I am lost
Save my soul
Seek my room
اتاقم رو جستجو کن!
اون دختر بچه همون یوروسه!!!
-اوه خدا!
به سمت اتاق می دود.
جان درحال غرق شدنه.
شرلوک از پله ها بالا می رود.
دختربچه در هواپیماست.سقوط می کنه؟؟؟
-فکر کنم وقتش رسیده که اسم واقعیت رو به من بگی.
-من اجازه ندارم اسمم رو به غریبه ها بگم.
-ولی من غریبه نیستم.مگه نه؟من برادرتم.
شرلوک در اتاق را باز می کند و یوروس را می بیند.
-من اینجام یوروس.
یوروس چشمانش را بسته است.صحنه ی سقوط هواپیما در ذهنش به طور استعاری شبیه سازی شده است.
-داری باهام بازی می کنی شرلوک.ما داریم بازی می کنیم.
-بازی ، آره.الان می فهمم.
-چشمات رو باز کن یوروس.
و شرلوک باد شرق سراسیمه و سرگردان رو به خونه اش برمی گردونه.از آسمون ، از توی هواپیما ، به زمین و خونه میاره.
باد شرقی که در آسمان گم شده بود!
SH:چِت شده؟اون طرف داره زلزله میاد!
(حرکت آهسته ی افتادن فنجان چای!)
(شرلوک فنجان چای را می گیرد.)
Mrs Hudson:گوش کن آقا!به دستبندت نیاز دارم!اتفاقا می دونم یه جفت ازش توی کشوی وسایلت داری!قبلا قرض گرفتمش!!!حالا تکون بخور و سعی نکن عصبانیم کنی ، شرلوک هلمز.
* * * * *
Mrs Hudson:باید ببینیش جان ، باید بهش کمک کنی.
J:نه!
Mes Hudson:اون بهت نیاز داره.
J:از یکی دیگه کمک بگیر.دور منو خط بکش!
Mrs Hudson:تو زندگی مسخره ات برای یه بارم شده حرف گوش کن.من می دونم مری مرده و قلبت شکسته.ولی اگه شرلوکم بمیره دیگه هیچ کس برات نمی مونه.بهت گفته باشم جان واتسون ، با این کارت منم از دست می دی!
* * * * *
J:با مایکرافت ، مالی یا کس دیگه ای صحبت کردی؟
Mrs Hudson:اونا مهم نیستن تو مهمی!می شه بری ببینیش؟خواهش می کنم جان.اصلا به عنوان یه پزشک برو ببینش.مطمئنم اگه اونو ببینی نظرت عوض می شه.
J:خیله خوب باشه.اگه فرصت کردم شاید برم.
Mrs Hudson:قول می دی؟
J:اگه زنده بودم یه کاریش می کنم.
Mrs Hudson:بِهِم قول بده.
J:قول میدم!
Mrs Hudson:ممنونم.
(خانم هادسون به طرف ماشین رفته و در صندوق عقب را باز می کند.شرلوک درون صندوق عقب ماشین است!)
(جان خیلی تعجب می کند!)
Mrs Hudson:امم .... ام .... خب ، قوول دادی!بهش عمل کن.
J:تو .... !
* * * * *
پ.ن:یعنی خانم هادسون قبل از این اتفاقات ، کجا و برای چه کاری دستبندهای شرلوک رو قرض گرفته؟؟؟ :)) 😂
SH:به نظرت براشون کلاسم می ذارن؟
J:چه کلاسی؟
SH:چطوری جلوی خودشو می گیره دستشو نخارونه؟
J:نورون های هادی در سیستم عصبی ثانویه.خارش پشت.
SH:آو.
(سکوت.)
SH:چرا دیگه نمی ری به دیدنش.
J:دیدن کی؟
SH:افسر فرمانده ی قبلیت.شالتو.
J:فرمانده ی قبلی.
SH:منظورم سابق بود.
J:وقتی می گی قبلی یعنی یه فرمانده ی دیگه دارم.
SH:که البته نداری.
J:که ندارم.
SH:البته که نداری.مدال گرفته بود،نه؟یه قهرمان جنگ.
J:نه برای همه.اوهوم اوهوم.(سرفه می کند.)یه بار یه دسته آشخور رو برد به جنگ.
SH:آشخور؟
J:نیروهای تازه کار.یه روال عادی برای آشنا کردن افراد تازه کار با محیط نظامی ولی اوضاع به هم ریخت.همه شون مردن.فقط اون زنده برگشت.زندگی رو براش جهنم کردن.حتی از تو هم بیشتر تهدید به مرگ شد.
SH:به این یکی شک دارم.
J:چی شد تو یه هو به یه آدم دیگه توجه نشون می دی؟
SH:مم...فقط داریم گپ می زنیم.
(سکوت.)
SH:دیگه از این کارا نمی کنم.
J:موضوع رو کاملا عوض کردی شرلوک.می دونی که ازدواج من و مری چیزی رو عوض نمی کنه.ما بازم با هم کار می کنیم.
SH:آو.خوبه.
J:خواستم نگران نباشی.
SH:نگران نبودم.
دیالوگ هایی از اپیزود نشانه سه