Sherlock Holmes

هیچ ابلهی به اندازه ی ابلهی که اندک بهره ای از عقل دارد موجب دردسر نیست.

Sherlock Holmes

هیچ ابلهی به اندازه ی ابلهی که اندک بهره ای از عقل دارد موجب دردسر نیست.

Sherlock Holmes

در جست و جوی تاثیرات عجیب و ترکیبات غریب،انسان باید به خود زندگی مراجعه کند که همیشه چشمه هایی بسیار شگفت انگیز تر از بهترین کوشش تخیل ما آماده نمایش دارد.

۲۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یوروس هلمز» ثبت شده است

۱۰مرداد

امروز بریم یه نگاهی به  دفترچه ی یادداشت های خصوصی  مایکرافت بندازیم.همون دفترچه ی یادداشتی که روی میز کارش و توی دفترشه!

آخرهای اپیزود کارآگاه دروغگو رو یادتونه؟خانم اسمالوود بعد از دادن شماره اش به مایکرافت از دفتر مایکرافت بیرون می ره و مایکرافت می ره تا شماره بذاره روی میز و اون رو می ذاره روی دفترچه اش.

 

 

بعد می خواد از دفتر خارج بشه که یادداشتی از دفترچه اش

 رو یادش میاد و دوباره به سمت میز می ره.

 

در این جا همه مون توجه مون به نوشته ی سمت راست جلب می شه ولی احتمالا حواسمون به نوشته های سمت چپی نیست.

 

 

نوشته های سمت چپ دفتر:

 

_  Monster

هیولا

 

Baker Street

خیابان بیکر

 

Blind Greenhouse

گلخانه ی کور

 

Leaving Tones

صداهای (زنگ های) ترک کردن

 

_  Clod Face

چهره ی احمقانه

 

Elizabeth

الیزابت

 

?Tone

صدا (زنگ)؟

 

تنها کلماتی که در این جا کاملا مشخصه منظورشون چیه ، کلمات Baker Street و Elizabeth هستند.اولی که به خیابون بیکر اشاره می کنه و دومی هم به خانم اسمالوود.به نظر میاد که این دفترچه یه نوع دفترچه برای یادداشت کردن کارهای شخصی برای یادآوری باشه چون جمله ی سمت راست ، برای یادآوری نوشته شده.

 

CALL SHERRINFRD 2 PM

با شرینفورد تماس بگیر.دو بعد از ظهر.

 

نوشته های سمت چپ به اندازه ی کار سمت راست مهم نیستن.چون هم به اندازه ی اون ها واضح و خوانا نوشته نشدن و هم بد خطن!مثل این می مونه که توی فکر باشی و یه کاغذ جلوت باشه و یه قلم هم دستت و شروع کنی به نوشتن کلماتی از افکارت.ولی خب سوال این جاست که ، این کلمات دقیقا به چی اشاره می کنن؟من چیزی در این مورد پیدا نکردم.شما چطور؟در طول فیلم نکته ای نظرتون رو جلب نکرده که مربوط به این کلمات باشه؟

 

 

۴ نظر ۱۰ مرداد ۹۹ ، ۱۹:۰۶
شرلوک هلمز
۰۳مرداد

سلام

و بالاخره قسمت پایانی این داستانی.به خاطر فاصله ی طولانی که بین قسمت چهارم و قسمت پنجم (قسمت پایانی) بود ، معذرت می خوام.به شدت سرم شلوغ بود.برای همین این چند روز تمام فکرم شده بود نوشتن قسمت پایانی این داستانی و بالاخره ، تموم شد. :)

امیدوارم اون طوری که باید خوب باشه.دیگه زیادی حرف نزنم.لطفا به ادامه ی مطلب برید. 🌹

 

۵ نظر ۰۳ مرداد ۹۹ ، ۰۱:۳۱
شرلوک هلمز
۱۷تیر

UMQRA!یعنی چی؟چه معنی می ده؟یادتونه با این پنج حرف اولین بار در اپیزود سگ های بسکرویل (The Hounds of Baskerville) سریال شرلوک مواجه شدیم؟الان چند روزه که درگیر شکستن رمز این پنج حرف هستم ولی هیچ که هیچ چی.هیچ نظم و قانونی بینشون پیدا نمی کنم.سعی کردم به صورت کدهای باینری (دودویی) بنویسمشون ولی باز هم هیچ چیز معنی داری پیدا نشد.سعی کردم از طریق رمز نگاری سزار (هر حرف الفبا به یک حرف دیگه ربط داده می شه و با اون حرف نشون داده می شه.) کلمه یا جمله ی معنی داری باهاشون بسازم ولی باز هم هیچ چی پیدا نشد و کلی تلاش بی نتیجه ی دیگه.فقط به چندتا نکته رسیدم که شاید اصلا به این پنج حرف ربطی نداشته باشن.لطفا به ادامه ی مطلب برید. 🌹

 

۳ نظر ۱۷ تیر ۹۹ ، ۲۱:۰۵
شرلوک هلمز
۳۱خرداد

سلام

این هم از قسمت چهارم داستانی.

بریم ادامه ی مطلب. 🌹

 

۳ نظر ۳۱ خرداد ۹۹ ، ۱۸:۲۴
شرلوک هلمز
۱۳خرداد

یکی از دوستان پرسیده بود که شرلوک چطور فهمید که دختربچه ی داخل هواپیما همون یوروسه و چون مطلب طولانی و قابل توجه بود ، نمی شد فقط به صورت پاسخ یک کامنت همه چیز رو توضیح داد.برای همین در قالب یک پست این موضوع رو توضیح می دم.برای فهمیدن این موضوع به سه نکته در فیلم اشاره شده و احتمالا شرلوک با کنار هم قرار دادن این سه موضوع ، در نهایت متوجه می شه که در واقع همون یوروسه که نقش دختربچه ی داخل هواپیمای در حال سقوط رو بازی می کنه.

 

1)هواپیمای اسباب بازی

در آخرهای فیلم ، وقتی که یوروس شرلوک رو مجبور به بازیابی خاطراتش کرد ، شرلوک ، کودکی یوروس رو به خاطر آورد.یوروس در بچگی یک هواپیمای اسباب بازی داشت.تصویری که شرلوک از یوروس به خاطر میاره به شکل زیره:

 

 

 

در این جا شرلوک متوجه هواپیما بود ولی هنوز به این نتیجه نرسیده بود که دختربچه ای که در هواپیمای در حال سقوط بود ، همون یوروسه.یوروس داره با هواپیما بازی می کنه.طوری که انگار خودش سوار هواپیماست و داره هواپیما رو هدایت می کنه.شرلوک در این جا متوجه این نکته نشد و بعدا متوجه این موضوع شد.شاید فقط به این فکر می کرد که یوروس در بچگی هم علاقه ی زیادی به بازی کردن با هواپیما داشته!!!

 

2)رودخانه

در فیلم می بینیم که یکی از مکالمات تلفنی شرلوک و دختربچه ی داخل هواپیما به این صورته:

یوروس در این جا در نقش دختربچه است و شرلوک این موضوع رو نمی دونه.

 

 

SH:ریش قرمز.

E:ریش قرمز کیه؟

SH:اوه ، سلام.رفتی جلوی هواپیما؟

E:آره.هنوزم نمی تونم خلبان رو بیدار کنم.

SH:اشکالی نداره.اون جا چی می بینی؟

E:می تونم یه رودخونه ببینم.و یه .... یه چرخ بزرگ.

 

 

SH:خیله خب.من و تو قراره با هم دیگه این هواپیما رو هدایت کنیم.فقط خودم و خودت.

E:واقعا؟

SH:آره.هیچ کاری نداره.فقط کافیه با بعضی آدمای روی زمین تماس بگیریم.حالا چیزی شبیه رادیو می تونی اون جا ببینی؟

E:نه.

SH:باشه.بیشتر بگرد.به اندازه ی کافی وقت داریم.

 

 

این مکالمه ها دو چیز رو نشون می دن.

یک)رودخونه ، اشاره به رودخونه ی نزدیک خونه ی بچگی های شرلوک داره و همین طور که در تصویر دوم همین پست هم می بینید ، پشت هواپیمای اسباب بازی یوروس ، یک رودخونه دیده می شه.یوروس با این هواپیما در کنار رودخونه بازی می کنه و بعدها وقتی که هواپیمای در حال سقوط رو در ذهنش صحنه سازی می کنه ، باز هم در جلوی هواپیما ، یک رودخونه رو می بینه.

دو)در این جا یوروس یه راهنمایی برای شناخت ریش قرمز و به یادآوردن دوباره ی اون توسط شرلوک می کنه.چون یادآوری رودخونه با توجه به عکس زیر ، یادآوری دور هم جمع شدن و بازی کردن شرلوک ، ویکتور ، مایکرافت و یوروسه.

 

 

3)جواب معما

وقتی که شرلوک فهمید راه حل پیدا کردن جواب معما ، در تاریخ اشتباه سنگ قبرهاست:

 

 

و بالاخره معمای چندین ساله رو حل کرد:

 

 

 

I am lost

 

من گم شده ام

 

Help me brother

 

برادر کمکم کن

 

Save my life

 

نجاتم بده

 

Before my doom

 

قبل از نابودی من

 

I am lost

 

من گم شده ام

 

Without your love

 

بدون عشق تو

 

Save my soul

 

روحم را نجات بده

 

Seek my room

 

اتاقم را جستجو کن

 

 

متوجه شد که این دختر بچه در واقع همون یوروسه.در واقع این سه نکته در کنار هم ، شرلوک رو به این نتیجه رسوند.

 

 

۳ نظر ۱۳ خرداد ۹۹ ، ۰۹:۰۶
شرلوک هلمز
۱۰خرداد

سلام به همگی

این هم از قسمت سوم داستانی.

فقط یه توضیحی قبل از این که برید ادامه ی مطلب و داستان رو بخونید بدم.تصویرهایی که در بین متن داستان استفاده می کنم (همین طور که در قسمت اول و دوم داستانی هم دیدید.) برای تصویر سازی هر چه بهتر داستانه.یکی از این تصویرها ، تصویر خونه ی قدیمی شرلوکه که مایکرافت ، شرلوک و جان رو به روی خونه ایستادن.می خواستم بگم توی این تصویر فقط می خواستم تصویر خونه ی بچگی های شرلوک رو یادآوری کنم و این سه نفر (مایکرافت ، شرلوک و جان) ربطی به خاطره ای که شرلوک به یاد میاره ندارن.اگه داستان رو بخونید متوجه می شید که چی می گم.پس برای خوندن داستان ، بریم ادامه ی مطلب. 🌹

 

 

۳ نظر ۱۰ خرداد ۹۹ ، ۰۵:۲۳
شرلوک هلمز
۲۹ارديبهشت

سلام دوستان

این هم از قسمت دوم داستانی.بابت تاخیر ببخشید.این اواخر حوصله ی نوشتن نداشتم برای همین یه کم دیر شد.

برای خواندن قسمت دوم به ادامه ی مطلب برید.

 

۲ نظر ۲۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۶:۰۸
شرلوک هلمز
۱۸ارديبهشت

سلام :)

و بالاخره قسمت اول این یکی داستانی شرلوک رو هم نوشتم.بابت تاخیر ببخشید.می دونم که بیشتر از یک ماهه که قول دادم بنویسمش ولی می خواستم انتشار قسمت اول این داستانی همزمان با تولد یک سالگی وبلاگ باشه.این وبلاگ یک ساله شد. :)

وقتی که اولین پست این وبلاگ رو نوشتم اصلا فکرش هم نمی کردم که تا یک سال نوشتن در این وبلاگ رو ادامه بدم.از همه ی شما ، دوستان عزیز که در این یک سال همراه من بودید ، از اعماق قلبم متشکرم.از همه تون ممنونم. :) 🌹

خب دیگه ، زیادی حرف زدم.بریم که قسمت اول این داستانی رو بخونیم.برای خوندن این داستانی لطفا برید ادامه ی مطلب.

 

۷ نظر ۱۸ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۹:۱۱
شرلوک هلمز
۰۶ارديبهشت

هر چه بیشتر در فیلم کارآگاه دروغگو دقیق بشیم ، بیشتر به این نکته می رسیم که قصد یوروس بیشتر ارائه ی پرونده ی خودش به شرلوکه تا کمک به حل پرونده ی فیث اسمیت!

قدم زدن شرلوک با یوروس رو که یادتون میاد؟یک شب تا صبح رو این برادر و خواهر که سال ها دور بودن با هم گذروندن.

 

 

-می دونی چرا پرونده ات رو قبول کردم؟چون یه حرف غیرممکن زدی.

 

 

-کدوم حرف غیرممکن؟

 

 

-گفتی زندگیت با یک کلمه تغییر کرد.

 

 

اون یک کلمه به احتمال خیلی زیاد "شرینفورد" بوده.کلمه ای که کاملا به یوروس مربوط می شه.نه به فیث و کولورتون اسمیت!

 

 

و خود شرلوک هم اشاره می کنه که:

 

-و دقیقا همین قسمتش غیر ممکنه.

-کجاش غیر ممکنه؟

-اسم آدم ها یک کلمه نیست.معمولا دو کلمه یا بیشتره .... .

 

خب این طبیعیه.یک کلمه ای که زندگی یوروس رو تغییر داد یک مکان بود.شرینفورد.

 

 

 

به اسلحه ای که شرلوک از یوروس در قسمت کارآگاه دروغگو (دو تصویر بالا) می گیره دقت کنید.دقیقا شبیه اسلحه ایه که یوروس در قسمت آخرین مسئله (تصویر پایین) به شرلوک می ده.

 

 

این ها همه اشاره های یوروس به بازی و پرونده ایه که خودش در قسمت بعد برای شرلوک ترتیب داده.

و همین طور هواپیما.می دونیم که شرلوک در فیلم آخرین مسئله ، تمام تلاشش رو می کنه تا دختر بچه ی توی هواپیمای در حال سقوط رو نجات بده.

به نظرتون دیده شدن هواپیمای در حال پرواز توسط شرلوک ، کاملا تصادفیه و یا یوروس ترتیب دیده شدن این هواپیما رو برای دادن سرنخ پرونده ی بعدیش به شرلوک داده؟

 

 

 

بعدش هم که شاهد به یاد آورده شدن خاطراتی ، خاطراتی که اصلا واضح نیستن ، توسط شرلوک هستیم.چیزی که یوروس در تمام قسمت آخرین مسئله می خواست.

 

 

و در پایانِ اولین ملاقات بعد از مدت های یوروس و شرلوک ، یوروس ناپدید می شه.بدون هیچ حرفی.بدون خداحافظی.

این یعنی برادر ، باز هم همدیگه رو می بینیم و اون موقع به طور کامل و مفصل با هم صحبت می کنیم (بازی می کنیم؟!!!) و به حل پرونده ی خاطرات گذشته می پردازیم.

 

 

 

۸ نظر ۰۶ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۸:۴۹
شرلوک هلمز
۰۱ارديبهشت

 

 

I am lost

Help me brother

Save my life

Before my doom

I am lost

Without your love

Save my soul

Seek my room

 

 

این ها تمام چیزهایی بودن که یوروس همیشه می خواست به شرلوک بگه.از همون اول.از همون ابتدای طرح معما و اون شعر!آخرین مسئله!

-ویکتور!

-حالا داره یادت میاد.

-ویکتور ترِور.ما دزد دریایی بازی می کردیم.من یلو بیرد بودم و اون .... اون رِد بیرد بود!

-شما دوتا جدا نشدنی بودید.ولی منم می خواستم بازی کنم.

-اوه!اوه ، خدا!

(اندکی مکث)

-تو....تو چه کار کردی؟

-من که گم گشته ام

یابنده ام که باشد

زیر درخت ممرز ، در آن اعماق چه باشد؟

 

 

 

خاطرات:

+بذار بیام بیرون!لطفا کمکم کن!

+زود باش رِد بیرد!

 

 

 

-آب عمیق ، شرلوک.تمام زندگیت شرلوک.توی تمام رویاهات.آب های عمیق.

-تو کشتیش.تو دوست صمیمیم رو کشتی!

-من هیچ وقت یک دوست صمیمی نداشتم.من هیچ کسی رو نداشتم!

 

 

 

خاطرات:

+باهام بازی کن ، شرلوک.باهام بازی کن.

 

 

تمام اینا رو گفتم که برگردیم به قسمت قبل از این قسمت.یعنی کارآگاه دروغگو.

یوروس در ابتدای این قسمت خودش رو در نقش دختر کولورتون اسمیت جا می زنه ، با شرلوک در خیابون های لندن قدم می زنه ، سیب زمینی سرخ کرده می خوره و به بهانه ی یادداشتی که دختر اسمیت نوشته ، به شرلوک در حل پرونده کمک می کنه.ولی تا حالا دقت کردید که دست خط دو یادداشت ، یعنی دست خط دخترِ اسمیت با دست خط یوروس فرق داشت؟یعنی یادداشتی که یوروس به شرلوک داد درواقع مدرک اصلی و نوشته ی اصلی دختر اسمیت نبود ، بلکه اون یادداشت رو خود یوروس نوشته بود و شبیه یادداشت دختر اسمیت بازسازی کرده بود و این یادداشت فقط یه کمک به شرلوک برای حل پرونده نبود ، بلکه فراتر از اون بود.

 

 

دست خط یوروس.یوروس اون قدر باهوشه که حتی مکان قرار گرفتن کلمات رو با دقت هر چه تمام تر در نظر گرفته و اتفاقات اون شب رو بازسازی کرده.مثل مکان نوشته شدن کلمات یادداشت اصلی که در اون شب نوشته شده بود.شبی که کولورتون اسمیت عده ای از دخترش و کارکنان خود رو برای جلسه ای ، دور هم جمع کرده بود.

حالا دست خط دخترِ اسمیت:

 

 

 

 

دست خط ها متفاوته.به حروف M توجه کنید.و یا کلمه ی Judge.حتی لکه ی خونی که روی کلمه ی ME نقش بسته هم متفاوته.

و اما نکته ی جالب.شاید یوروس می خواسته با نوشتن و جا گذاشتن این یادداشت به شرلوک چیزی فراتر از حل یک پرونده بگه.مثلا اتفاقاتی رو که در قسمت بعد در شرینفورد می بینیم ، تذکر بده.یا به قول خودش با شرلوک بازی کنه و این ها هم مراحل بازی اند ، نه صرفا گفته های کولورتون اسمیت!

 

1.Police officer

اولین کلمه Police officer هست.مرحله ی اول آخرین مسئله چی بود؟نجات یک نفر در اضای مرگ یک نفر دیگه.

 

 

این مرد یک مامور پلیس نبود ولی یکی از مامورهای مایکرافت بود که در آخر کشته شد.

2.Judge

در قالب یک فعل به معنی قضاوت کردن ، محاکمه کردن و حکم دادن

کلمه ی دوم هم می تونه اشاره به مرحله ی دوم داشته باشه.عدالت!

اجرای عدالت توسط یوروس.

 

 

اجرای عدالتی که در نهایت بی گناه و گناهکار با هم می میرن!حتی قبل از مجازات گناهکار ، بی گناه قربانی می شه.عدالتی که در زمان حاضر ، در سراسر کره ی زمین ، گاه و بی گاه می شه دید!

3.BROADCASTER

گوینده ی تلویزیون چه ربطی به مرحله ی سوم داره؟اصلا مگه گوینده ی تلویزیون در مرحله ی سوم به چشم می خورد؟

شاید نه ولی شرلوک مالی رو از صفحه ی یک مانیتور می دید.

 

 

خب ، یعنی منظور از گوینده ی تلویزیون ، مالیه؟احتمالا!ولی یه نکته ی دیگه.به کلمه ی Me توجه کنید.Me خون آلود.Me زخمی!این کلمه زیر کلمه ی BROADCASTER (به معنی گوینده ی تلویزیون) نوشته شده.این یعنی این که خود یوروس هم گوینده ی تلویزیونه.تصویر یوروس دائما از مانیتور پخش می شد ، مگه نه؟

4.این جا با یک جمله رو به رو می شیم.نه یک کلمه.جمله ی:

I need to kill someone

به مرحله ی چهارم اشاره داره.مایکرافت یا جان؟خانواده یا دوست؟یک نفر می میره و دو نفر بعد به مرحله ی بعد می رن.

 

 

پیش بینی دقیقی توسط موریارتی انجام شده بود.هلمز ، هلمز رو می کشه و این هلمز دوم مایکرافت نیست.شرلوک اسلحه رو به سمت خودش می گیره.

- 10

-نه ، نه شرلوک.

- 9 . 8

-نمی تونی.

- 7

-هنوز قضیه ی رِد بیرد رو نفهمیدی.

- 6

-شرلوک!

- 5

- شرلوک همین حالا تمومش کن.

- 4 . 3 . 2

 

 

و آخرین مرحله.آخرین کلمه.

5.?Who

چه کسی؟رد بیرد کیه؟دختر بچه ای که توی هواپیماست کیه؟تنها بعد از شناختن این دو نفره که می شه دختر بچه رو نجات داد.

 

-من هیچ وقت یک دوست صمیمی نداشتم.من هیچ کسی رو نداشتم.

 

 

خاطرات:

+باهام بازی کن شرلوک.باهام بازی کن.

Nemo (در زمان لاتین به معنای هیچ کس هست.)

یادآوری سنگ قبرهای خانوادگی.

NEMO HOLMES

 

 

-هیچ کس.

-باشه.باشه.بیا بازی کنیم.

 

 

 

در تمام این سال ها ، راز حل معمای شعر در تاریخ های اشتباه سنگ قبرها بود.

 

 

 

هویت و سرنوشت رِد ییر مشخص شد.ولی اون دختربچه ی توی هواپیما چی؟اون کیه؟سرنوشتش چی می شه؟

 

 

!Help me brother

برادر ، کمکم کن!

 

 

I am lost

Help me brother

Save my life

Before my doom

I am lost

Save my soul

Seek my room

 

اتاقم رو جستجو کن!

اون دختر بچه همون یوروسه!!!

-اوه خدا!

به سمت اتاق می دود.

جان درحال غرق شدنه.

شرلوک از پله ها بالا می رود.

دختربچه در هواپیماست.سقوط می کنه؟؟؟

-فکر کنم وقتش رسیده که اسم واقعیت رو به من بگی.

-من اجازه ندارم اسمم رو به غریبه ها بگم.

-ولی من غریبه نیستم.مگه نه؟من برادرتم.

شرلوک در اتاق را باز می کند و یوروس را می بیند.

-من اینجام یوروس.

یوروس چشمانش را بسته است.صحنه ی سقوط هواپیما در ذهنش به طور استعاری شبیه سازی شده است.

-داری باهام بازی می کنی شرلوک.ما داریم بازی می کنیم.

-بازی ، آره.الان می فهمم.

 

 

-چشمات رو باز کن یوروس.

و شرلوک باد شرق سراسیمه و سرگردان رو به خونه اش برمی گردونه.از آسمون ، از توی هواپیما ، به زمین و خونه میاره.

باد شرقی که در آسمان گم شده بود!

 

 

۴ نظر ۰۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۸:۰۸
شرلوک هلمز