Sherlock Holmes

هیچ ابلهی به اندازه ی ابلهی که اندک بهره ای از عقل دارد موجب دردسر نیست.

Sherlock Holmes

هیچ ابلهی به اندازه ی ابلهی که اندک بهره ای از عقل دارد موجب دردسر نیست.

Sherlock Holmes

در جست و جوی تاثیرات عجیب و ترکیبات غریب،انسان باید به خود زندگی مراجعه کند که همیشه چشمه هایی بسیار شگفت انگیز تر از بهترین کوشش تخیل ما آماده نمایش دارد.

۵۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «Sherlock Holmes» ثبت شده است

۰۳مرداد

سلام

و بالاخره قسمت پایانی این داستانی.به خاطر فاصله ی طولانی که بین قسمت چهارم و قسمت پنجم (قسمت پایانی) بود ، معذرت می خوام.به شدت سرم شلوغ بود.برای همین این چند روز تمام فکرم شده بود نوشتن قسمت پایانی این داستانی و بالاخره ، تموم شد. :)

امیدوارم اون طوری که باید خوب باشه.دیگه زیادی حرف نزنم.لطفا به ادامه ی مطلب برید. 🌹

 

۵ نظر ۰۳ مرداد ۹۹ ، ۰۱:۳۱
شرلوک هلمز
۱۷تیر

UMQRA!یعنی چی؟چه معنی می ده؟یادتونه با این پنج حرف اولین بار در اپیزود سگ های بسکرویل (The Hounds of Baskerville) سریال شرلوک مواجه شدیم؟الان چند روزه که درگیر شکستن رمز این پنج حرف هستم ولی هیچ که هیچ چی.هیچ نظم و قانونی بینشون پیدا نمی کنم.سعی کردم به صورت کدهای باینری (دودویی) بنویسمشون ولی باز هم هیچ چیز معنی داری پیدا نشد.سعی کردم از طریق رمز نگاری سزار (هر حرف الفبا به یک حرف دیگه ربط داده می شه و با اون حرف نشون داده می شه.) کلمه یا جمله ی معنی داری باهاشون بسازم ولی باز هم هیچ چی پیدا نشد و کلی تلاش بی نتیجه ی دیگه.فقط به چندتا نکته رسیدم که شاید اصلا به این پنج حرف ربطی نداشته باشن.لطفا به ادامه ی مطلب برید. 🌹

 

۳ نظر ۱۷ تیر ۹۹ ، ۲۱:۰۵
شرلوک هلمز
۱۰تیر

 

سلام

یادتونه که در اپیزود بانکدار کور (The Blind Banker) مینی سریال شرلوک ، کلمه ای تحت عنوان "هانگزو" شنیدیم؟این کلمه مربوط به همون اعدادی هست که از اول تا آخر این اپیزود به شکستن پیغام نهفته در این اعداد که توسط فرد یا افرادی ناشناس در جاهای مختلف نوشته می شه ، می پردازه.در این پست می خوام راجع به این اعداد بیشتر توضیح بدم و با هم اطلاعات عمومیمون رو بالا ببریم و البته متوجه اشتباه شرلوک (یه اشتباه جزئی) در جریان حل این پرونده بشیم. :)

لطفا به ادامه ی مطلب برید. 🌹

 

۵ نظر ۱۰ تیر ۹۹ ، ۰۷:۰۲
شرلوک هلمز
۳۱خرداد

سلام

این هم از قسمت چهارم داستانی.

بریم ادامه ی مطلب. 🌹

 

۳ نظر ۳۱ خرداد ۹۹ ، ۱۸:۲۴
شرلوک هلمز
۱۳خرداد

یکی از دوستان پرسیده بود که شرلوک چطور فهمید که دختربچه ی داخل هواپیما همون یوروسه و چون مطلب طولانی و قابل توجه بود ، نمی شد فقط به صورت پاسخ یک کامنت همه چیز رو توضیح داد.برای همین در قالب یک پست این موضوع رو توضیح می دم.برای فهمیدن این موضوع به سه نکته در فیلم اشاره شده و احتمالا شرلوک با کنار هم قرار دادن این سه موضوع ، در نهایت متوجه می شه که در واقع همون یوروسه که نقش دختربچه ی داخل هواپیمای در حال سقوط رو بازی می کنه.

 

1)هواپیمای اسباب بازی

در آخرهای فیلم ، وقتی که یوروس شرلوک رو مجبور به بازیابی خاطراتش کرد ، شرلوک ، کودکی یوروس رو به خاطر آورد.یوروس در بچگی یک هواپیمای اسباب بازی داشت.تصویری که شرلوک از یوروس به خاطر میاره به شکل زیره:

 

 

 

در این جا شرلوک متوجه هواپیما بود ولی هنوز به این نتیجه نرسیده بود که دختربچه ای که در هواپیمای در حال سقوط بود ، همون یوروسه.یوروس داره با هواپیما بازی می کنه.طوری که انگار خودش سوار هواپیماست و داره هواپیما رو هدایت می کنه.شرلوک در این جا متوجه این نکته نشد و بعدا متوجه این موضوع شد.شاید فقط به این فکر می کرد که یوروس در بچگی هم علاقه ی زیادی به بازی کردن با هواپیما داشته!!!

 

2)رودخانه

در فیلم می بینیم که یکی از مکالمات تلفنی شرلوک و دختربچه ی داخل هواپیما به این صورته:

یوروس در این جا در نقش دختربچه است و شرلوک این موضوع رو نمی دونه.

 

 

SH:ریش قرمز.

E:ریش قرمز کیه؟

SH:اوه ، سلام.رفتی جلوی هواپیما؟

E:آره.هنوزم نمی تونم خلبان رو بیدار کنم.

SH:اشکالی نداره.اون جا چی می بینی؟

E:می تونم یه رودخونه ببینم.و یه .... یه چرخ بزرگ.

 

 

SH:خیله خب.من و تو قراره با هم دیگه این هواپیما رو هدایت کنیم.فقط خودم و خودت.

E:واقعا؟

SH:آره.هیچ کاری نداره.فقط کافیه با بعضی آدمای روی زمین تماس بگیریم.حالا چیزی شبیه رادیو می تونی اون جا ببینی؟

E:نه.

SH:باشه.بیشتر بگرد.به اندازه ی کافی وقت داریم.

 

 

این مکالمه ها دو چیز رو نشون می دن.

یک)رودخونه ، اشاره به رودخونه ی نزدیک خونه ی بچگی های شرلوک داره و همین طور که در تصویر دوم همین پست هم می بینید ، پشت هواپیمای اسباب بازی یوروس ، یک رودخونه دیده می شه.یوروس با این هواپیما در کنار رودخونه بازی می کنه و بعدها وقتی که هواپیمای در حال سقوط رو در ذهنش صحنه سازی می کنه ، باز هم در جلوی هواپیما ، یک رودخونه رو می بینه.

دو)در این جا یوروس یه راهنمایی برای شناخت ریش قرمز و به یادآوردن دوباره ی اون توسط شرلوک می کنه.چون یادآوری رودخونه با توجه به عکس زیر ، یادآوری دور هم جمع شدن و بازی کردن شرلوک ، ویکتور ، مایکرافت و یوروسه.

 

 

3)جواب معما

وقتی که شرلوک فهمید راه حل پیدا کردن جواب معما ، در تاریخ اشتباه سنگ قبرهاست:

 

 

و بالاخره معمای چندین ساله رو حل کرد:

 

 

 

I am lost

 

من گم شده ام

 

Help me brother

 

برادر کمکم کن

 

Save my life

 

نجاتم بده

 

Before my doom

 

قبل از نابودی من

 

I am lost

 

من گم شده ام

 

Without your love

 

بدون عشق تو

 

Save my soul

 

روحم را نجات بده

 

Seek my room

 

اتاقم را جستجو کن

 

 

متوجه شد که این دختر بچه در واقع همون یوروسه.در واقع این سه نکته در کنار هم ، شرلوک رو به این نتیجه رسوند.

 

 

۳ نظر ۱۳ خرداد ۹۹ ، ۰۹:۰۶
شرلوک هلمز
۱۰خرداد

سلام به همگی

این هم از قسمت سوم داستانی.

فقط یه توضیحی قبل از این که برید ادامه ی مطلب و داستان رو بخونید بدم.تصویرهایی که در بین متن داستان استفاده می کنم (همین طور که در قسمت اول و دوم داستانی هم دیدید.) برای تصویر سازی هر چه بهتر داستانه.یکی از این تصویرها ، تصویر خونه ی قدیمی شرلوکه که مایکرافت ، شرلوک و جان رو به روی خونه ایستادن.می خواستم بگم توی این تصویر فقط می خواستم تصویر خونه ی بچگی های شرلوک رو یادآوری کنم و این سه نفر (مایکرافت ، شرلوک و جان) ربطی به خاطره ای که شرلوک به یاد میاره ندارن.اگه داستان رو بخونید متوجه می شید که چی می گم.پس برای خوندن داستان ، بریم ادامه ی مطلب. 🌹

 

 

۳ نظر ۱۰ خرداد ۹۹ ، ۰۵:۲۳
شرلوک هلمز
۲۹ارديبهشت

سلام دوستان

این هم از قسمت دوم داستانی.بابت تاخیر ببخشید.این اواخر حوصله ی نوشتن نداشتم برای همین یه کم دیر شد.

برای خواندن قسمت دوم به ادامه ی مطلب برید.

 

۲ نظر ۲۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۶:۰۸
شرلوک هلمز
۱۸ارديبهشت

سلام :)

و بالاخره قسمت اول این یکی داستانی شرلوک رو هم نوشتم.بابت تاخیر ببخشید.می دونم که بیشتر از یک ماهه که قول دادم بنویسمش ولی می خواستم انتشار قسمت اول این داستانی همزمان با تولد یک سالگی وبلاگ باشه.این وبلاگ یک ساله شد. :)

وقتی که اولین پست این وبلاگ رو نوشتم اصلا فکرش هم نمی کردم که تا یک سال نوشتن در این وبلاگ رو ادامه بدم.از همه ی شما ، دوستان عزیز که در این یک سال همراه من بودید ، از اعماق قلبم متشکرم.از همه تون ممنونم. :) 🌹

خب دیگه ، زیادی حرف زدم.بریم که قسمت اول این داستانی رو بخونیم.برای خوندن این داستانی لطفا برید ادامه ی مطلب.

 

۷ نظر ۱۸ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۹:۱۱
شرلوک هلمز
۲۶فروردين

SH:چِت شده؟اون طرف داره زلزله میاد!

(حرکت آهسته ی افتادن فنجان چای!)

 

 

(شرلوک فنجان چای را می گیرد.)

Mrs Hudson:گوش کن آقا!به دستبندت نیاز دارم!اتفاقا می دونم یه جفت ازش توی کشوی وسایلت داری!قبلا قرض گرفتمش!!!حالا تکون بخور و سعی نکن عصبانیم کنی ، شرلوک هلمز.

 

*     *     *     *     *

 

Mrs Hudson:باید ببینیش جان ، باید بهش کمک کنی.

J:نه!

Mes Hudson:اون بهت نیاز داره.

J:از یکی دیگه کمک بگیر.دور منو خط بکش!

Mrs Hudson:تو زندگی مسخره ات برای یه بارم شده حرف گوش کن.من می دونم مری مرده و قلبت شکسته.ولی اگه شرلوکم بمیره دیگه هیچ کس برات نمی مونه.بهت گفته باشم جان واتسون ، با این کارت منم از دست می دی!

 

 

*     *     *     *     *

J:با مایکرافت ، مالی یا کس دیگه ای صحبت کردی؟

Mrs Hudson:اونا مهم نیستن تو مهمی!می شه بری ببینیش؟خواهش می کنم جان.اصلا به عنوان یه پزشک برو ببینش.مطمئنم اگه اونو ببینی نظرت عوض می شه.

J:خیله خوب باشه.اگه فرصت کردم شاید برم.

Mrs Hudson:قول می دی؟

J:اگه زنده بودم یه کاریش می کنم.

Mrs Hudson:بِهِم قول بده.

J:قول میدم!

Mrs Hudson:ممنونم.

(خانم هادسون به طرف ماشین رفته و در صندوق عقب را باز می کند.شرلوک درون صندوق عقب ماشین است!)

(جان خیلی تعجب می کند!)

 

 

Mrs Hudson:امم .... ام .... خب ، قوول دادی!بهش عمل کن.

J:تو .... !

 

 

 

 

*     *     *     *     *

 

 

پ.ن:یعنی خانم هادسون قبل از این اتفاقات ، کجا و برای چه کاری دستبندهای شرلوک رو قرض گرفته؟؟؟ :)) 😂

 

 

۵ نظر ۲۶ فروردين ۹۹ ، ۰۳:۴۷
شرلوک هلمز
۲۹اسفند

 

سال نو پیشاپیش مبارک. 💐 :)

امیدوارم که سال خیلی خوبی داشته باشید. 💐💐💐🌹 :)

این جا از صبح داره بارون می باره. 🌧😍 :)

به نظر می رسه که سال خوبی خواهیم داشت. 😌 :)

 

 

پ.ن:امیدوارم استارت ساخته شدن فصل پنج شرلوک هم در این سال زده بشه. :)

 

 

۴ نظر ۲۹ اسفند ۹۸ ، ۱۷:۰۶
شرلوک هلمز